خانه

با ذره بین، مشکلاتت را جستجو نکن

  • کسی که آتش می‌گیرد، اگر بلند شود و بدود بیشتر به آتش هوا می‌رساند و خود را شعله‌ورتر می‌سازد، کسی که زخم کوچکی بر بدن دارد، اگر سهل‌انگاری کند، همان زخم کوچک می‌تواند گسترش یابد و کل بدن را فراگیرد، اگر داخل تونلی با دیواره‌های سست مشغول رانندگی با اتومبیل هستید بوق نزنید، چرا که با این کار دیواره‌های تونل را تشویق به فروریختن بر سرخود می‌کنید، مشکلات را در قد و قواره خودش ببین و بی‌جهت خودت عامل بزرگ‌نمایی و تقویت مشکل نشومشکلات/ ذره بین.

    انسان از مشکل، گریزی ندارد زندگی هر انسانی پُر است از انواع مشکلات، که هر فردی بسته به توانایی‌های خودش باید با این مشکلات دست و پنجه نرم کند و برای کنار آمدن یا غلبه کردن یا دور زدن آنها راهی پیدا کند اما هر مشکلی وزن و اهمیت مشخصی دارد و اگر در قد و قواره واقعی خودش دیده و با آن برخورد شود، چه‌بسا بتوان با حداقل هزینه از آن عبور کرد و به راحتی آن را حل نمود.

    متاسفانه بسیاری از ما به خاطر ناآزموده بودن و درواقع تعلیم ندیدن، به محض برخورد با یک مشکل کوچک احساس می‌کنیم دنیا به آخر رسیده است چنان خودمان را می‌بازیم و مشکل را برای خودمان بزرگ می‌کنیم که بعد از مدتی یک مساله کوچک و بی‌اهمیت برای ما به‌صورت بزرگ‌ترین چالش زندگی درمی‌آید و بخش زیادی از آرامش و توان حیاتی ما را به خود جذب می‌کند.

    دانش‌آموز زرنگی چون در یک درس ضعیف‌تر است و نمره کم گرفته، آن‌قدر خودش را سرزنش می‌کند و اعتمادبه‌نفسش را سرکوب می‌کند که بعد از مدت کوتاهی نمرات عالی در درس‌های ديگر را نیز فدا می‌کند و به یک دانش‌آموز متوسط و ضعیف تبدیل می‌شود.

    زن و شوهری که زندگی آرام و بی‌دغدغه‌ای دارند، به‌خاطر بزرگ‌نمایی و حساسیت بی‌مورد یک اختلاف سلیقه جزیی، چنان واکنش‌های سنگینی را نسبت به شریک زندگی خود نشان می‌دهند که بعد از مدتی زندگی شیرین و آرام آنها به یک جهنم غیرقابل تحمل تبدیل می‌شود.
    بهتر است بگوییم: "با دست خودت کارها را خراب‌تر نکن"

    بسیاری از مدیران برجسته و مسلط، اساسا به مشکلات، اجازه بزرگ شدن نمی‌دهند و هر عاملی که مشکل را از حد و اندازه خودش بزرگ‌تر جلوه می‌دهد، از چرخه مدیریت خارج می‌کنند. در واقع کسی که در یک مجموعه کاری، مشکل کوچک و بی‌اهمیتی را زیر ذره‌بین می‌برد و آن را از آن‌چه هست بزرگ‌تر جلوه می‌دهد، هدفش حل مشکل نیست، بلکه بدنام‌سازی لایه مدیریت مجموعه است تا ثابت کند که آنها حتی از عهده حل مشکلات جزیی هم برنمی‌آیند.
    این افراد معمولا به عمد و با نیت خراب کردن و نه آبادانی، روی مشکلات ذره‌بین می‌گذارند و به همین دلیل باید به هر نحوی که هست از مجموعه کنار گذاشته شوند. برعکسِ آنها، کسانی که دلسوز هستند همیشه این جمله ثابت ورد زبانشان است: "این که چیزی نیست، راحت حل می‌شود!"
    آنها نه تنها مشکل را از حد و اندازه خود بزرگ‌تر نشان نمی‌دهند، بلکه با یادآوری مشکلات مهم‌تری که قبلا حل شده و نیز انبوه راه‌حل‌های در دسترس و ذکر توانایی‌های بالقوه موجود، سعی می‌کنند مشکل در همان قد و قواره واقعی خودش دیده شود و متناسب با وزن و اهمیت شایسته‌اش با آن برخورد گردد.

    وقتی یک بیماری واگیردار در گوشه‌اي از يك شهر شایع می‌شود، اولین کاری که کادر بهداشت انجام می‌دهند، قرنطینه کردن آن بخش از شهر است، وقتی در جنگل جایی آتش می‌گیرد، ماموران اطفاء حریق، اولین کاری که می‌کنند این است که اطراف آن منطقه، تمام درخت‌ها و چیزهای قابل سوختن را از سرراه برمی‌دارند. حتی بخش‌هایی را به‌صورت کنترل شده آتش می‌زنند تا کاملا بسوزند و موقع رسیدن آتش اصلی، به آن سوخت نرسانند و آن را تقویت نکنند.
    کسی که به محض برخورد با مشکلی در زندگی‌اش، خودش به یک ذره‌بین تبدیل می‌شود و مشکل را از آن‌چه هست بزرگ‌تر و سنگین‌تر می‌سازد، شبیه کاپیتانی است که وقتی کشتی‌اش سوراخ می‌شود، روی عرشه آن وزنه و وسایل سنگین‌تری نصب می‌کند بدیهی است که او با این کار احتمال غرق شدن کشتی‌اش را زیادتر می‌کند و با دست خودش، سرعت نابودی خویش را افزایش می‌دهد.
    بی‌دلیل زیر ذره‌بین بردن مشکل، به معنای بزرگ‌تر کردن بی‌مورد آن است وقتی چیزی بزرگ‌تر از حد و قواره واقعی خودش نشان داده شود، هیولا می‌شود یعنی موجودی ترسناک که به خاطر هیبت بزرگ و غیرعادی‌اش این تصور را در ذهن بیننده القا می‌کند که واقعا موجودی توپُر و بزرگ است و برای از بین بردنش به نیرویی ورای نیروهای عادی و متعارف نیاز است هیولا شدن مشکلات، اولین نتیجه بزرگ‌سازی بی‌دلیل آن توسط ذره‌بین ذهن است.

    اتفاقا کسانی که ناتوان هستند بیشتر کارهای جزیی را بزرگ و پیچیده جلوه می‌دهند تا هم خود را توانا جلوه دهند و هم مانع حضور و پیشقدم شدن افراد واقعا توانا، برای انجام آن کار شوند. این بزرگ‌نمایی عمدیِ کارهای جزیی، شاید در شرایط عادی جواب دهد اما وقتی شرایط بحرانی می‌شود و مشکلاتِ واقعا بزرگ سر راه ظاهر می‌شوند، تازه دردسر شروع می‌شود و این نوابغ توانا دنبال راهی برای فرار از مسوولیت می‌گردند.
    این یک اصل انکارناپذیر است کسی که موقع برخورد با یک کار آن را از چیزی که هست بزرگ‌تر می‌بیند، درواقع نیرو و انرژی مورد نیاز برای انجام آن کار را بیشتر از حد نیاز تصور می‌کند. زمانی که انسان برای کارهای بی‌اهمیت، انرژی‌های سنگین مصرف کند، وقتی به کارهای واقعا بزرگ برخورد می‌کند هیچ توانی در او برای ایستادن و مقابله کردن باقی نمی‌ماند. کارهای کوچک باید به اندازه خودش انرژی مصرف کند و وقت بگیرد. باید دورشان حصار کشید و به آنها اجازه نداد سهمیه سوخت بیشتری بخواهند و به خارج از جایی که متعلق به آنها نیست راه یابند.

    دوست موفقی دارم که رییس یک شرکت بزرگ است او به‌خاطر مشکلات اقتصادی مجبور بود عذر تعدادی از کارمندان خودش را بخواهد، اما نمی‌توانست تشخیص دهد کدام کارمند واقعا تواناست و توانایی کدام کم است. او مشکلش را با من مطرح کرد و از من مشورت خواست به او گفتم از خود کارمندان کمک بگیرد و به تک‌تک آنها بگوید که تمام کارهایی را که در طول یک هفته انجام می‌دهند لیست کنند، دوستم رفت و این کار را کرد مدتی گذشت از او خبری نشد. کنجکاو شدم ببینم چه راه‌حلی پیدا کرده است وقتی او را دوباره دیدم به من گفت: به توصیه‌ات عمل کردم از همه کارمندان خواستم لیست کارهایی را که در هفته و ماه انجام می‌دهند برایم بنویسند بعد از مطالعه لیستِ فعالیت‌های اشخاص، که توسط خودشان آماده شده بود، بلافاصله فهمیدم کدام‌ها را نگه ‌دارم و عذر کدام کارمندان را بخواهم، او که کنجکاوی مرا دید با خنده دو نمونه از لیست فعالیت‌های دو کارمند مشابه با ماموریت‌های مشابه را مقابلم گذاشت.
    لیست اول این بود: تمیز کردن اتاقم، خالی کردن سطل آشغال، صرف صبحانه، جابه‌جا کردن میز و صندلی، خرید دفتر ورود و خروج کالا، بیرون گذاشتن اجناس اضافی داخل حیاط برای انتقال به انبار، هماهنگ کردن با راننده، اجیر کردن کارگر برای گذاشتن اجناس داخل ماشین و...
    لیست دوم این بود: "انتقال اجناس اضافی داخل شرکت به انبار، تعمیر وسایل خراب، تنظیم دفاتر حساب و کتاب."
    دوستم با خنده گفت: "می‌بینی کارمند اول چقدر برایش کارهای ساده‌ای مثل هماهنگ کردن با راننده مهم بوده است اما کارمند دوم اصلا این فعالیت‌ها را کار نمی‌دانسته و همه کارهای ریز را در قالب یک کار اصلی بیان کرده است. بدیهی است که کارمند دوم برای من حکم طلا را دارد و باید به هر قیمتی او را نگه‌ دارم."
    دوستم حق داشت درواقع کسی که کارهای جزیی را بزرگ می‌شمارد، دارد به زبان بی‌زبانی می‌گوید من به سقف توانایی‌هایم رسیده‌ام و بیش از این از من کاری ساخته نیست. او با بزرگ کردن بی‌مورد کارهای کوچک می‌گوید که در قبال انجام همین کارهای ساده وظیفه او به پایان رسیده و برای انجام کارهای اضافی باید حقوق بیشتری پرداخته شود.

    شاید این جمله برای خیلی از بیکاران سنگین باشد اما حقیقت این است که دلیل بیکاری بسیاری از آدم‌ها، سنگین گرفتن و سخت تصور کردن کارها و مشاغلی است که افراد عادی به‌راحتی آنها را با صرف حداقل وقت و انرژی انجام می‌دهند از قدیم گفته‌اند سنگ بزرگ علامت نزدن است این بدان معناست که وقتی کسی می‌خواهد با سنگ، چیزی را هدف بگیرد و بی‌اعتنا به قوت بازو و توانایی‌های خودش سنگی بزرگ را انتخاب می‌کند، مشخص است که هدف او از این کار قدرت‌نمایی است و او با همان انتخاب سنگ بزرگ، به زبان بی‌زبانی اقرار کرده که قصد زدن هدف را ندارد به‌طور مشابه کسی که یک کار ساده را بزرگ و پیچیده تصور می‌کند، درحقیقت دنبال راهی می‌گردد تا آن کار را انجام ندهد و یا از زیر بار انجام کارهای واقعی فرار کند این فرد شاید بتواند افراد ساده‌لوح را گول بزند، اما وقتی در بین اشخاص کاری و توانمند بیفتد دیگر نمی‌تواند خودی نشان دهد و مجبور به فرار از صحنه است به زبان ساده‌تر او نمی‌تواند شغلی برای خود پیدا کند و بیکار می‌ماند چون با بزرگ‌نمایی بی‌مورد اعتراف کرد که کاری از او برنمی‌آید.
    بهتر است بگوییم: سنگینی خودت و باورها و تصورات خویش را روی مساله‌ای که مقابلت ظاهر شده نینداز آن را از چیزی که واقعا هست سنگین‌تر و بزرگ‌تر نکن اجازه بده راه‌حل واقعی، خودش را نشان بده و با هیولا کردن مشکلات، راه‌حل‌های عملی را از گردونه خارج نکن. این کار را نکن وگرنه دیر یا زود از صحنه کنار گذاشته می‌شوی دلیلش هم خیلی ساده خواهد بود. دیر یا زود یک فرد ضعیف‌تر و کم‌تجربه‌تر از راه می‌رسد و آن کار سنگین و ترسناک را مثل آب خوردن انجام می‌دهد و بلافاصله به سراغ کارهای بعدی می‌رود در این وضعیت دیگر هیچ‌کس تو را جدی نخواهد گرفت و تمام شعرها و مرثیه‌هایی که در باب بزرگ بودن و پیچیدگي آن مشکل سروده و بافته بودی دود می‌شود و به هوا می‌رود اگر هم اعتراض کنی همه به تو خواهند گفت اگر واقعا آن کار سخت بود پس چرا فلان شخص کم‌تجربه توانست آن را در زمانی بسیار کمتر انجام دهد؟"
    راهِ دیدن دنیا و مشکلات آن به همان صورتی است که واقعا هست راه گول نزدن خودمان توسط ذهنمان است می‌گوید خودت با دست خودت حل شدن مشکلات زندگی‌ات را با مشکل روبه‌رو نکن می‌گوید راه‌حل‌ها همین دوروبرها هستند، اما برای مشکلات و مسایلی هم‌قد و اندازه خودشان با بزرگ‌تر کردن بی‌دلیل مشکلات، راه‌حل‌های در دسترس را کنار نزن و زندگی خود را از مشکلات لاینحل پر نکن وجود مشکلات حل‌ناشدنی بی‌شمار در زندگی، حکایت از بزرگ ساختن بیش از حد مسایل جزیی دارد دست از این کار بردار و بی‌دلیل خودت ذره‌بین مشکلات خودت نشو، به همین راحتی!"

    منبع: مجله ی موفقیت
    گردآورنده: زیباکده

       0

نظرات کاربران
شما میتوانید بعد از ورود برای این مقاله نظر ثبت نمایید.
  • درج نظر
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان