اولین تجربه ی من در زمینه ی
افسردگی زمانی بود که حدودا 20 سال داشتم. اکنون بعد از مدت ها که دیگر افسرده نیستم میتوانم حقایقی را نسبت به آن دوره بازگو کنم .
این تجربه فقط مختص من نیست و بسیاری از افراد را هم شامل میشود به عبارتی میتوان گفت رشد بیماری های روانی همچنان رو به افزایش است و طبق گفته ی بهداشت سازمان جهانی از هر 4 نفر ، یک نفر دچار
اختلال روانی است و حداقل یکبار این پدیده را تجربه کرده اند.
کلید درمان هر بیماری از خانه شروع میشود به این صورت که هر کدام از اعضای خانواده اعم از والدین ، همکار، دوست و ... اگه بتوانند بیماری را درک کنند تفاوت بسیاری ایجاد خواهد شد.12 مورد زیر تجربیات من در زمان افسردگی است که میخواهم با شما به اشتراک بگذارم :
1/ یک موجود توهمی در گوش زمزمه میکند.
ممکن است برای شما هم پیش آمده باشد که زمانی را که دوستتان به یک
مصاحبه کاری میرود و شما یادتان میرود که برای او
آرزوی موفقیت کنید. و یا در ایمیل هایتان
خطای تایپی رخ میدهد در این مواقع صدایی در گوشتان زمزمه میکند که شما دوست خوب و یا همکار خوبی نیستید.
2/ تاخیر زمانی دارید.
آیا تا به حال به گزارشگری که در آن سوی آبها ، خبری را در تلویزیون منتشر میکند دقت کرده اید ؟ به دلیل اینکه صدا با تاخیر رد و بدل میشود گزارشکر بعد از اتمام صحبت طرف مقابل به دلیل تاخیر در رسیدن صدا مدتی را سکوت میکند و سپس شروع به صحبت میکند.
زمانی که افسرده هستید به دلیل اینکه مغزتان پروسه ی پردازشش طولانی است در نتیجه ممکن است در حرف زدن دچار تاخیر شوید و به کندی صحبت کنید.
3/ شنلی دارید که شما را نامرئی میکند.
منظور از
شنل نامرئی ،شنلی است که در داستان هایی مانند هری پاتر قهرمان داستان با تکان دادن شنل، خود را ناپدید میکرد. در واقع در افسردگی اول از همه حرف زدنتان کند میشود و سپس نقشتان در اجتماع کم رنگ تر میشود و این مورد تا جایی ادامه پیدا میکند که دیگر از طرف کسی به هیچ جایی دعوت نمیشوید به عبارتی دیگر ناپدید میشوید.
4/ به حالت استندبای هستید.
زمانی که افسرده هستید میتوانید اتفاقات اخیر را برای روزها ویا هفته ها به یاد نیاورید.به عبارتی مغز شما به عنوان یک فردی که زنده هستید کار میکند و شاید نرمال به نظر بیایید و حتی کارهایتان را به درستی انجام دهید اما در حقیقت از لحاظ معنوی در شرایط خوبی به سر نمیبرید.
5/ دنیا برایتان شبیه یک فیلم ترسناک میشود.
در هرجایی که هستید همه چیز برایتان وحشت آور است هر طرف را که نگاه میکنید وحشت زده اید و احساس امنیت ندارید به عبارتی در اتوبوس مینشینید و یا با غریبه ای در خیابان حرف میزنید حس میکنید که با یک عنکبوت غول پیکر در ارتباطید و همه چیز سناریوهای وحشتناک مخصوص به خود را دارد و تنها جایی که در آن احساس امنیت دارید در رختخواب و زیر لحافتان است .
6/ همه چیز را شبیه بهم میبنید در صورتی که اینطور نیست
کسانی را میبینید که با دوستانشان در یکجا جمع شده اند و با هم میخندند فکر میکنید که آنها در مورد شما صحبت میکنند و در مورد شما چیزی را می گویند بنابراین با خود فکر میکنید آنها در مورد من چه طرز فکری دارند ؟ در واقع در زمان افسردگی لحظه ای را به یاد نمی آورید که به معنای واقعی شاد بوده باشید و همواره نگران هستید که نتوانید دوباره این حس خوشحالی را تجربه کنید.
7/ احساس گناه میکنید ، فکر میکنید خودتان در بیماریتان مقصر هستید.
این نشانه ای از افسردگی افرادی است که از احساس گناه کردن رنج میبرند و خود را عامل این بیماری میدانند.
فکر میکنید به اندازه ی کافی قوی نبوده اید و نتوانسته اید به افکار منفی غلبه کنید و اطرافیانتان همچنان نگرانتان خواهند بود که به دلیل این بیماری به خود آسیب جسمی وارد نکنید.
8/ ممکن است به تخریب خودتان منجر شود.
زمانی است که دیگر از خودتان خسته شده اید و خودتان را طوری متقاعد میکنید که بهتر است دور از دیگران و باقی عمرتان را به تنهایی سر کنید.در واقع با این کار خود را از هر محبت و کمکی نسبت به خودتان منع میکنید.
9/ زندگی را از یک دیوار شیشه ای تماشا میکنید.
همانطور که
غرق در افسردگی میشوید زندگی طبیعی همه را در قسمتی میبینید که متعلق به شما نیست و هرگونه ارتباطی را از دنیای اطراف خود قطع کرده اید .در واقع میدانید که چطور باید فکر کنید اما هیچ رمقی برای فکر کردن و درست عمل کردن ندارید.
10/ شما نمیخواهید در مورد آن با کسی صحبت کنید.
یکی ازنشانه های چالش برانگیز افسردگی این است که نمیخواهید در مورد آن با کسی صحبت کنید و زمانی که از شما خواسته میشود تا درمورد افسردگیتان صحبت کنید، از این کار طفره میروید و می گویید که صحبت کردن در مورد این موضوع کار بیهوده ای است و زمان طرف مقابلتان را هدر میدهید.
ادراک به شما اجازه میدهد که بتوانید انجام دهید، تغییر دهید اما زمانی که در افسردگی به سر میبرید در حقیقت انگار که در دهکده ای هستید که کوه ها را نمیبنید و نمیتوانید از مناظر آن لذت ببرید.
11/ شما احساس غم ندارید بلکه شما دیگر احساس نمیکنید.
یکی از تصوراتی عامه نسبت به افسردگی دارند این است که فکر میکنند افسردگی به معنای غم و اندوه است در صورتی که اینطور نیست چرا که افسردگی به معنای
فقدان احساس است.
زمانی که احساس غمگینی میکنید به عبارتی چیزی را حس میکنید و حس از دست دادن چیزی را دارید که بعدها ممکن است موجب حرکت شما شود اما در افسردگی بلاتکلیف هستید و هیچ هدفی را دنبال نمیکنید.
12/ می توانید و میشود.
این را بدانید که در بدترین شرایط زندگی ممکن است که دیگر مثل قبل نباشید اما میتوانید با نیرو و قدرت بیشتری شروع به کار کنید بزرگترین درسی که تا به حال آموخته ام این است که به انسان ها اجازه دهم در بدترین شرایط زندگی به من کمک کنند.
مترجم اختصاصی زیباکده : آیدا خدیوی