خانه

میزبان و مهمان این هفته: (زیباکده و حمید گودرزی)

  • بیوگرافی و چکیده ای از زندگینامه:بیوگرافی، مصاحبه، گفت و گو
    نام : حمید گودرزی
    سال تولد : 2/9/1356
    محل تولد : تهران
    در یک خانواده ۴ نفری بزرگ شده است
    وضعیت: متاهل است

    با مادرش ۱۴ سال اختلاف سنی دارند یک خواهر دارد که گرافیک خوانده ولی عشق وکالت دارد پدرش تاجر فرش و مادرش خانه دار است هم پدر و هم مادرش با بازیگر شدن او مخالف بودند.
    در ۲۰ شهریور ۱۳۸۳ ازدواج کرد.با همسرش رو راست است در زندگی متعصب است او ۱۰۰ در صد مخالف فعالیت هنری همسرش است او حتی دوست ندارد یک نفر همسرش را ببیند.
    به خاطر بازی در سریال کمکم کن مدتی دچار افسردگی شد هیچکس در دنیا مادرش نمیشود.
    عاشق پاریس است.به موبایل علاقه ی زیادی دارد علاوه بر بازیگری تجارت فرش و شکلات هم می کند از شهرت و سوپر استار شدن متنفر است.
    آرامش را با دو عامل سلامتی و ثروت معنی می کند به شدت به تیم استقلال علاقه دارد ورزش شنا و بکس و تنیس و بدنسازی علاقه دارد.
    همسر حمید خانه دار است و با فعالیت هنری حمید مخالف است اما حمید مقید است نمازش قضا نمی شه تو آرزو هاش سلامتی را فراموش نمی کنه عاشق دعا و نماز است به نظر او انسان بدون دعا و معنویت به ابتذال و تکرار میرسه.
    هنگام خرید به شدت اهل چانه زنی است و وقتی موفق میشه مثل این است که کار بزرگی انجام داده است وابستگی شدید به خانواده و همسرش دارد و حتی هنگام مسافرت با او در تماس است.
    پیانو و ساکسیفون را دوست دارد.به شدت علاقه به کادو دادن و کادو گرفتن  دارد، از این که بعضی از هنرمندان ازدواج خود را از مردم و طرفدارانشون پنهان می کننند متاسفه و معتقد اون ها ضعف فرهنگی دارند.
    خودش مشوق اصلی خودش بوده است

    مصاحبه و گفت و گو:
    عادت كرده‌ایم كه هرچندوقت‌ یك‌بار منتظر یك سریال پرسروصدا از او باشیم بازیگری كه بعد از درخشش در سریال مسافری از هند خیلی‌ها روی آینده روشن و اقبال بلندش در سینما و تلویزیون شرط می‌بستند اما به جز حضور در فیلم مجنون لیلی، اتفاق دیگری نیفتاد اینكه بخت با او یار نبوده یا هر دلیل دیگری چیزهایی نیست كه بخواهیم حالا موشكافی‌شان كنیم او دوباره با سریال زمانه برگشته تا یك تلنگر دیگر برای همه آنهایی باشد كه در تمام این سال‌ها حمید گودرزی و بازی‌هایش را دنبال كرده‌اند یك بهانه خوب برای گپ و گفت با بازیگری كه بیشتر از هرچیز دیگری این‌بار از زندگی شخصی و روحیاتش می‌گوید چیزهایی كه شاید تا حالا از زبان او نشنیده بودید.

    *چند سال است كه بازیگری را شروع كردی؟ از سال 74 با سریال دانی و من
    *چند وقت است كه ازدواج كردی؟ 7سال است
    *شنیده‌ایم كه حمید گودرزی زن‌ذلیل است؟ بله(می‌خندد)
    *از شوخی گذشته چقدر از خانمت حساب می‌بری؟ به هر حال وقتی متاهل می‌شوی و ازدواج می‌كنی، باید از همسرت حساب ببری بالاخره زندگی‌ات شده است «ما» و دیگر «من» وجود ندارد من كوچك‌تر از آن هستم كه بخواهم نصیحت كنم اما فكر می‌كنم ما جوان‌ها باید حد وسط را داشته باشیم تا زندگی مشترك‌مان ادامه‌دار و بنیان آن محكم شود فكر می‌كنم باید توقع‌های بیجا را در زندگی مشترك دور كرد.
    *یعنی معتقدی تقسیم كردن زندگی بین زن و شوهر به نفع آنهاست؟ بله به نظرم زن و شوهر در زندگی مشترك باید توانمندی‌های یكدیگر را بشناسند و نسبت به آن توانمندی‌ها از هم انتظار داشته باشند این مسئله باعث می‌شود، زندگی‌ها دوام پیدا كند.
    *مردم نقش منفی را تف و لعنت می‌كنند به نظر می‌آید جدیدا به ژانر طنز علاقه پیدا كرده‌ای آیا می‌خواهی در این ژانر بازی را ادامه دهی؟ برای من فرقی نمی‌كند در چه ژانری بازی كنم چه كمدی، چه ملودرام اما فقط نقش مثبت بازی می‌كنم در كل بازی در نقش منفی را نمی‌پذیرم چون مردم كاراكترهای منفی را دوست ندارند.
    *یعنی تا به‌حال نقش منفی بازی نكردی؟ نه خدا را شكر فقط در سریال مسافری از هند  نقشم كمی منفی به نظر می‌رسید اما در نهایت آن نقش را تبدیل به جوان متعصبی كردم كه روی خانواده‌اش تعصب دارد در مملكت ما اینطور جا افتاده است كه اگر كسی نقش منفی بازی كند، مردم تا آخر كار، او را نفرین می‌كنند خود من هم همین‌طور هستم از دست نقش منفی‌ها حرص می‌خورم به خصوص وقتی كه بازیگر، آن نقش را خوب بازی نكرده باشد یادم می‌آید در یك فیلم از گاوصندوق پدرم دزدی كردم، چشم‌تان روز بد نبیند از فردای آن روز هر كسی من را می‌دید می‌گفت، آقای گودرزی از شما بعید بود(میخندد)
    *ماجرای بازی تو در سریال «قلب یخی» چه بود؟ چرا یكدفعه از فیلم حذف شدی؟
    دستمزدم را ندادند، من را كشتند… وقتی در سریال «قلب یخی» شروع به بازی كردم، متوجه شدم بعضی از دوستان قصد دارند از من سوءاستفاده‌هایی كنند كه این مسئله منجر به به‌هم‌خوردن رابطه من با آنها و ایجاد دعوا و مشكل شد همین مشكل باعث شد داستان سریال را تغییر دهند و زودهنگام در سریال كشته شوم اگر دقت كنید این سریال تنها كاری است كه من یكدفعه از آن حذف می‌شوم (می‌خندد) ناگفته نماند منشا بیشتر مشكلات من با آن گروه، مشكلات مالی بود به هر حال كار كردن و رفاقت دوطرفه است اما انگار در مورد آن رابطه این اتفاق نیفتاد به من گفتند، نه‌تنها دستمزدت را پرداخت نمی‌كنیم بلكه تو را می‌كشیم، دیگران هم حرف اضافه بزنند آنها را هم می‌كشیم(البته در سریال) خلاصه این مسائل تمام شد سری دوم «قلب یخی» ساخته شد من دیدم دوباره عكس من روی پوستر فیلم هست من از همین جا اعلام می‌كنم من در قلب یخی دوم بازی نكرده‌ام و هرگونه عكس و اسمی كه در این سریال از من زده شده است به دلیل فروش سی‌دی‌هایشان است. این كار فرهنگی نیست روی جلد سی‌دی عكسی باشد كه داخل پكیج، خبری از آن فرد نیست اما اگر مدعی هستیم كار فرهنگی انجام می‌دهیم و به هنرمندان‌مان ارزش می‌گذاریم نباید این كار را انجام دهیم.
    دستان شكیبایی را بوسیدم…
    من از علاقه‌مندان خسرو شكیبایی بودم افتخار این را داشتم كه دست ایشان را ببوسم و اولین كسی بودم كه همراه با بیژن‌بنفشه‌خواه صدای ایشان را بازی كردم مدت‌ها تمرین كردم كه بتوانم صدای ایشان را دربیاورم.
    شاگرد استاد نوری بودم…
    *شنیده‌‌ام می‌خواهی در یك گروه موسیقی بخوانی درست است؟
    یك صحبت‌هایی كرده‌ایم هنوز مشخص نیست كه این اتفاق بیفتد یا نه من به خوانندگی علاقه دارم اما فكر می‌كنم باید نگاهت به هنر عمیق باشد اگر می‌خواهی خواننده باشی یا بازیگر باید خیلی جدی حرفه مورد علاقه‌ات را دنبال كنی فكر نكنیم كار هنری شوخی است و جا پای یكدیگر نگذاریم من در 17سالگی به كلاس‌های سولفژ می‌رفتم، شاگرد استاد نوری هم بودم، دوره‌های آقای راست‌گفتار را هم گذرانده‌ام در واقع الفبای ابتدایی موسیقی را یاد گرفتم.
     همسرم پولدار است!
    *باتوجه به اینكه رشته تحصیلی‌ات كارگردانی است، تصمیم نداری كارگردانی را هم تجربه كنی؟
    فعلا تصمیم ندارم دوست دارم وقتی پخته‌تر كه شدم و تجارب بیشتری به دست آوردم سراغ كارگردانی بروم فكر می‌كنم وقتی می‌خواهی در مقام كارگردان ظاهر شوی باید حرفی برای گفتن داشته باشی یك حرف جدید كه قبلی‌ها نزده باشند و ارزش مطرح شدن داشته باشد.
    *هیچ‌وقت غم نان باعث شد در كاری كه دلت نمی‌خواهد بازی كنی؟ نه، ‌هیچ وقت
    *یعنی كسب و كار دیگری داری؟ نه وضع مالی خانمم خوب است(می‌خندد(
    *یعنی داماد سرخانه‌ای؟ نه، داماد سرخانه چیست؟ از نظر من در سینمای ایران در طول سال یك تا 3 فیلم خوب ساخته می‌شود، یعنی 99درصد فیلم‌هاخوب نیست از كجا معلوم این 3 فیلم خوب در خانه من را بزند كسی هم نیستم كه بروم سراغ كارگردان‌ها و بگویم لطفا این نقش را به من بدهید.
    اسپیکر سرخودم
    *یعنی می‌گویی این اتفاق‌ها در سینمای ما پیش می‌آید؟ و بازیگرها باید دنبال نقش بدوند؟
    بله، من رودربایستی ندارم در برنامه هفت آقای جیرانی هم بارها گفتم می‌خواهم بیایم و حرف‌هایم را بازگو كنم اما متاسفانه این فرصت پیش نیامد در سینما یا باید وارد یك باند و گروه شوی یا تنها بمانی من جزو كسانی هستم كه بدون باند و گروه خاصی كارم را ادامه دادم در واقع همیشه خودم اسپیكر سرخود بودم.
    *البته این اتفاق خوبی است كه تو روی پای خودت ایستادی و تنها حامی تو خانواده‌ات بودند واقعیت هم این است كه وقتی خانواده تو همراهت هستند و از تو حمایت می‌كنند تو با دلگرمی بیشتر كارت را ادامه می‌دهی و نتیجه‌اش می‌شود حمید گودرزی كه مردم كارهایش را دوست دارند.
    ترسیدم بینی‌ام صدمه ببیند،  بوكس را كنار گذاشتم…
    *تو با این روحیات لطیف و عاشقانه‌ای كه داری، چطور شد از بین رشته‌های ورزشی سراغ بوكس رفتی؟
    من 3 ماه دوره بوكس دیدم به دلیل بازی در سریال «مسافری از هند» این دوره را گذراندم اما خیلی زود این رشته ورزشی را كنار گذاشتم و ترس این را داشتم كه بینی‌ام صدمه ببیند و آروزهایم به باد برود اما اهل ورزش هستم هیچ‌كس در پینگ‌پنگ حریف من نمی‌شود، در فوتبال گل كوچك هم حرفه‌ای هستم، در تیراندازی و شنا هم می‌توانم با دوستان رقابت كنم فقط سواركاری را تجربه نكردم، به این دلیل  كه می‌ترسم از روی اسب بیفتم و دنده‌هایم صدمه ببیند.
    *به نظر می‌آید خیلی به سلامتت توجه می‌كنی؟
    دقیقا اینطور است نه به این دلیل كه بازیگرم بلكه فكر می‌كنم همه باید با ورزش و رسیدی به خود، مراقب طول عمرمان باشیم.
    كتاب‌هایم را فروختم، چاقاله بادام گرفتم
    در كودكی‌ام بچه شر و شیطانی بودم یادم می‌آید فصل بهار بود و گوجه‌سبز تازه به بازار آمده بود به پدرم گفتم برایم گوجه‌سبز بخر اما نخرید من به مدرسه رفتم و دوستی داشتم به اسم روحی به من گفت اگر كتاب‌هایمان را به او بدهیم آنها را به شكل قیف درمی‌آورد و در عوض آن به ما یك سیر گوجه‌‌سبز می‌دهد من هم كتاب‌های علوم، ریاضی و دیكته‌ام را به او دادم دوستم نامردی كرد و گفت تعداد كتاب‌هایت كم است به جای گوجه‌سبز، چاقاله بادام به من داد خلاصه جای شما خالی آن شب یك كتك مفصل خوردم.
    *در زندگی‌ات چقدر دعا می‌كنی؟ منظورم این است كه آدم معتقدی هستی؟ اگر خدا قبول كند خیلی دعا می‌كنم به نظرم كسی كه معتقد نیست اصلا انسان نیست هر كسی باید در زندگی به چیزهایی معتقد باشد عقیده دارم نباید به كسی كه به چیزی اعتقاد ندارد، اطمینان كرد چنین كسی را نباید به خانه‌ات راه بدهی و باید از این طیف افراد دوری كرد(دعا می‌کنم پرچم ایران همیشه بالا باشد)
    *وقتی زندگی‌ات دچار مشكل می‌شود چطور با خدا راز و نیاز می‌كنی؟
    اول می‌خواهم چیزی كه صلاح من است برایم پیش بیاید چند وقت پیش رباط پایم پاره شد و همین مسئله باعث شد چند وقتی كار نكنم دچار تردید و دودلی شده بودم كه نكند فراموش شده‌ام همان زمان از خدا خواستم هرچه صلاح من است برایم پیش بیاید و همین‌طور هم شد در كل دعای همیشگی‌ام این است خدایا پرچم ایران و ایرانی همیشه بالا باشد.

    منبع: مجله ایده آل
    گردآورنده: زیباکده

    برچسب ها هنر ,
       0

نظرات کاربران
شما میتوانید بعد از ورود برای این مقاله نظر ثبت نمایید.
  • درج نظر
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان