۱۵:۰۹ ۱۳۹۵/۵/۸
آن عاشق دیوانه که این خمار مستی را ساخت
معشوق و شراب و می پرستی را ساخت
بی شک قدحی شراب نوشیدو
از آن سر مست شد این جهان هستی را ساخت
این می چه حرامیست
که عالم همه زان می جوشد
یک دسته به نابودی ما مشکوشند
آنان که برا عاشقان حرامش کردن
خود خلوت از آن پیاله ها مینوشند ........
......................................................
زاهدا
من که خرابتی و مستم به تو چه
ساغر و باده و بد بر سر دستم به تو چه
تو اگر گوشه محراب نشستی ، صنمی گفت چرا
من اگر گوشه میخانه نشستم به تو چه
آتش دوزخ اگر قصد تو ما بکند
تو که خشکی چه به من
من که تر هستم به تو چه
این چه جهانیست
که خوردن می خطاست
این چه بهشتیست
که خوردن گندم خطاست ...
جناب بابای شنگول ...تفاوت سر جهانبینی ...قابل قبول ...تحمیل جهانبینی غیر قابل پذیرش هست
اگر تفکر بر برتری نسبی جهان بینی خواصی وجود داره ....با کردار میتوان دیگران را مجاب کرد نه با گفتار و تحمیل
می بخور منبر بسوزان مردم آزاری مکن
ای که میگوی مسلمان باش و می خواری مکن
ای که خود گفتی مکن می خوارگی ،اری مکن
هرچه میخواهی بگو یا هرچه میخواهی بکن ،اما ریا کاری مکن
می بخور منبر بسوزان ،مردم آزاری مکن
مردمان را غرق اندوهی که خود داری مکن
خود گرفتاری و مردم را گرفتار ،گرفتاری مکن
گر نمی خواهد پریشان باشد ،اصراری مکن