4. پلورالیسم فرقهای
4-1. الیستر کردلی
«کردلی» مطالب فراوانی درباره آزادی سکسی به صورت شعرهایی بیان کرده است که در آنها مفاهیم الحادی را با تشبیهات ادبی سکسی درآمیخته است. او مدعی است پیشرفتهای باطنی و معنوی به قانون اخلاقی و دینی وابسته نیست؛ بلکه از طریق قانونهای جادو به دست میآید.کوئیلو، شخصیت کردلی را چنین توصیف میکند: مردی اسرارآمیز و معمایی که از او بسیار انتقاد شده است. در زمان او اخلاق دوران ملکه ویکتوریا بر انگلستان حکمفرما بود، به او لقب «فاسدترین مرد جهان» را داده بودند؛ اما امروزه نیز نزد کسانی که تصور میکنند کردلی را میشناسند، نام بردن از او با هالهای از فساد و حیلهگری همراه است که از او گونهای جادوگر سیاه یا شاگرد شیطان میسازند. (خوان آرمایس، 1382: 92)
کوئیلو این شخصیت فاسد را در مقام نویسنده متنهای عارفانه میشناسد و علناً از عرفان او (عرفان همراه با سکس، عرفان سحر و جادو و عرفان بدون اخلاق) طرفداری میکند.به گفته کوئیلو، در جوانی به جستجوی مرشدانی برآمد که وی را در سلوک معنوی یاری دهند. او میخواست به درهای زندگی، هدایت شود تا شخصیت افراطیاش را ارضا کند؛ اما عوامل دیگری هم برای این جستجو وجود داشت و از جمله اینکه او میخواست از این طریق زنان را شیفته خود کند. (همان: 89) چراکه دانستن چیزهای عجیب در دلبری و دلربایی جنس مؤنث مؤثر است.
پائولو به دنبال دشوارترین و مخفیترین فرقه سرّی گشت تا اینکه به انجمنی با نام «انجمن گشایش به سوی آخرالزمان» دست یافت. این انجمن رهبری بزرگ داشت و کوئیلو تا آنجا که توانست درباره آنها مطالبی بهدست آورد و خواند. او میخواست درباره آنها بنویسد و حتی به فکر انتشار مجلهای افتاد اما همسرش به او این اجازه را نداد. در همین رابطه کوئیلو نام مردی را میبرد که رهبر انجمن بود و او را با نام کارلوس کاستاندا معرفی میکند. همچنین پائولو گاهی از مردی نام میبرد که تنها از او با نام J یاد میکنند. او کسی نیست جز استاد کاستاندا یعنی دون جان.
کوئیلو آن انجمن را باور کرده و جذب آن میشود. او در آن دوران رائول (خواننده مشهوری که تأثیر فراوانی بر زندگیاش نهاده است) را به آن انجمن سرّی میبرد. ورود به آن انجمن کاملاً آزاد بود و قانونی هم وجود نداشت. حتی یک هیولای شگفتانگیز هم میتوانست به آن وارد شود. ورود به این انجمن سرّی تنها به یک هدف بود و آن تجربه قدرت در حد نهایی بود. کوئیلو با ورود به این انجمن، تغییرات فراوانی در زندگی خویش احساس کرد و در آنجا انجمن شیطان یا انجمن سرّی جادوی سیاه و سپید را به خوبی فرا گرفت.
پائولو در این جهت از کردلی متأثر میشود و عنصر شرّ را تجربه میکند. کردلی که خود را گشاینده آخرالزمان میخواند، این انجمن ضدمذهبی را رهبری میکرد و در آنجا آداب لازم را به پیروان این فرقه میآموخت. ضمناً باید دانست که کردلی در چندین انجمن مخفی فراماسونری در انگلستان عضو بود و بر اساس آن، انجمن شیطان و کتاب قانون را پدید آورد. (همان: 98 ـ 88)