۱۱:۳۰ ۱۳۹۴/۸/۲۴
باز به دنبال پریشانی ام....
با همه ی بی سر و سامانی ام
باز به دنبال پریشانی ام
طاقت فرسودگی ام هیچ نیست
در پی ویران شدنی آنی ام
دلخوش گرمای کسی نیستم
آمده ام تا تو بسوزانی ام
آمده ام با عطش سال ها
تا تو کمی عشق بنوشانی ام
ماهی برگشته ز دریا شدم
تا که بگیری و بمیرانی ام
خوبترین حادثه می دانمت
خوبترین حادثه می دانی ام؟
حرف بزن ابر مرا باز کن
دیر زمانی است که بارانی ام
حرف بزن حرف بزن سالهاست
تشنه ی یک صحبت طولانی ام
ها به کجا می کشیم خوب من؟
ها نکشانی به پشیمانیم
محمد علی بهمنی