شاید تاکنون گذرتان به دادگاه خانواده نیفتاده باشد اما بیشک در حین عبور از خیابانهای شهر، از جلوی یکی از آنها گذر کردهاید و چه بسا در حین این عبور، شلوغی و همهمه آن برای لحظهای ذهنتان را به خود مشغول کرده باشد.
اینجا دادگاه خانواده است؛ جایی که مراجعان آن، خود را به هر دلیلی در بنبست زندگی زناشویی میبینند و تصور میکنند با صدور حکم طلاق، راهی برای برونرفت از این بنبست یافتهاند. کافی است کمی کنجکاو باشی برای یافتن دلایل حضور مراجعان و پلههای دادگاه را طی کنی و پس از انجام مراحل بازرسی، وارد مجتمع شوی، آن وقت است که خیل آدمهایی را میبینی که به زعم خودشان به ایستگاه آخر قطار زندگی مشترک رسیدهاند.
صدای همهمه آدمها باعث گیج شدنت میشود؛ مردان و زنانی را میبینی که بیشترشان بدون توجه به محیط اطراف کاغذبازیهای معمول را انجام میدهند یا اینکه پشت درب اتاقها منتظر رسیدگی به پروندهشان هستند.
همسرم به کارش معتاد است
کنار درب یکی از اتاقها دو خانم نشستهاند؛ یکی از آنان با صدایی آرام برای دیگری از مشکلاتش میگوید و او نیز هر از گاهی در پاسخ، تنها سرش را به نشانه تایید تکان میدهد. او که به گفته خودش اکنون 31 سال دارد، 10 سال قبل ازدواج کرده که از این مدت، تنها پنج سال آن، زندگی مشترک و زیر یک سقف بوده است.
وی عدم سازگاری را دلیل اصلی درخواست طلاق خود ذکر میکند و میگوید: همسرم به کار خود معتاد است و خانه برای او فقط یک خوابگاه محسوب میشود؛ او زن را برده خود میداند، به خانوادهام توهین میکند، در طول زندگی مشترک به لحاظ روحی آسیب بسیاری دیدهام با این حال برای ادامه زندگی تلاش کردم، تبعات جدایی را میدانم اما اکنون چاره دیگری ندارم.
طلاق به دلیل اعتیاد به شیشه
پیرمردی با چهره آفتابسوخته جلوی درب یکی دیگر از اتاقها نشسته است؛ هر از گاهی سرکی به داخل اتاق میکشد و باز بیرون در منتظر میماند. با او همکلام میشوم میگوید: اهل چناران هستم و برای طلاق دخترم به دادگاه آمدهام، دخترم 22 سال دارد و سه سال پیش ازدواج کرده است اما همسرش به شیشه اعتیاد دارد و به فکر کار و زندگی نیست؛ چند بار خواسته اعتیاد خود را ترک کند اما دوباره به سراغ مواد مخدر رفته است. حدود هشت ماه پیش برای طلاق اقدام کردهایم اما خبری از دامادم نیست و به دادگاه نمیآید.
به هر طرف از راهروهای هزار توی دادگاه که نگاه کنی، قصه متفاوتی از زندگی آدمها را میتوانی از لابلای صحبتهایشان بشنوی، آدمهایی که برای دادخواهی آمدهاند و خود را محق آن میدانند.
دومین طلاق در 40 سالگی
کمی آن طرفتر خانمی نشسته که در حال نوشتن چیزی است؛ 40 سال دارد و برای جدایی از همسر دومش به دادگاه مراجعه کرده است. میگوید: همسر اولم بیمسوولیت، رفیقباز و خوشگذران بود و همین مسائل باعث شد پس از 14 سال به طلاق تن دهم. 10 سال بعد دوباره ازدواج کردم. زندگی مشترک من با همسر دومم تنها چهار ماه طول کشید و پس از آن رفت و اکنون حدود دو سال است که دیگر خبری از او ندارم و امروز قاضی حکم طلاق غیابی را صادر کرده است.
و باز هم اعتیاد
مادری که گویا دخترش را برای انجام اقدامات مربوط به طلاق همراهی میکند، میگوید: دخترم 20 سال دارد و حدود یک سال پیش ازدواج کرده است. سه ماه بعد از عقد متوجه شدیم همسر او اعتیاد دارد و اکنون حدود هشت ماه است که برای طلاق توافقی اقدام کردهایم، اما چون از همسرش خبری نیست، درخواست طلاق غیابی دادهایم.
در میان شلوغیهای این مجتمع مشاهده درگیریهای لفظی آنقدر زیاد است که عادی به نظر میرسد اما در این میان صدای زن و مرد جوانی بلندتر از بقیه است؛ هر دو به ظاهر حدود 25 سال دارند. مشاجره لفظی آنها به درگیری فیزیکی منجر میشود. پس از اینکه کمی آرام میشوند، به سراغشان میروم اما هیچ یک تمایلی به صحبت ندارند و اصرار بیش از این فایدهای ندارد.
همسرم بچهدار نمیشود
گوشه سمت راست سالن آقایی نشسته که به گفته خودش 33 سال دارد. چهرهاش آرام به نظر میرسد. میگوید: 11 سال پیش ازدواج کردیم و 9 سال زندگی مشترک داشتهایم. همسرم بچهدار نمیشود و الان هم خودش درخواست طلاق داده است.
وی با بیان اینکه همسرم از حدود دو سال پیش رفته است، اظهار میکند: من حدود یک سال پیش ازدواج موقت کردهام و اگرچه ازدواجم بدون حکم دادگاه بود اما همسرم در جریان است. امروز قرار است حکم طلاق صادر شود و من هم تصمیم دارم ازدواج موقتم را به دائم تبدیل کنم.
مشکلات اقتصادی علت اصلی جدایی
حضور وکلا نیز در این دادگاه پررنگ است. حسین مرادیان، وکیل پایه یک دادگستری علت اصلی وقوع طلاق را در جامعه، توقعات بیش از حد زوجین میداند و میگوید:بیشتر افرادی که برای طلاق مراجعه میکنند عدم تفاهم اخلاقی را علت درخواست خود برای جدایی ذکر میکنند اما در واقع توقع بیش از حد زوجین از یکدیگر عامل اصلی است که این امر دلایلی از قبیل مصرفگرایی و تجملگرایی داشته و ریشه در مشکلات اقتصادی زوجین دارد.وی معتقد است بیشتر دلایلی که زوجین برای طلاق خود مطرح میکنند از قبیل اعتیاد، عدم تفاهم و … علت واقعی نیست و این مسائل تنها به عنوان سرپوشهایی استفاده میشود.
برآورده نشدن نیازهای جنسی عامل 40 درصد طلاقها
این وکیل پایه یک دادگستری ادامه میدهد: با توجه به پروندههایی که داریم عدم توجه زوجین به نیازهای جنسی علت وقوع بین 30 تا 40 درصد طلاقهاست که این هم به نظر من ریشه در مشکلات مالی دارد؛ زیرا مشکلات اقتصادی به مرد و زن فشار میآورد و باعث میشود نتوانند نیازهای جنسی یکدیگر را تامین کنند. مرد یا زن در این موارد بیتفاوتی را علت طلاق عنوان میکنند اما با بررسی بیشتر متوجه میشویم منظور از این بیتفاوتی، عدم تامین نیازهای جنسی است. سردی در روابط جنسی الزاما ممکن است به خیانت منجر نشود اما در برخی موارد به طلاق میانجامد.
مرادیان دخالتهای خانواده، اعتیاد، عدم پایبندی زوجین به مسوولیتهای زندگی را از دیگر دلایل دیگر طلاق عنوان کرد.
مرادیان به خلاءهای قانونی موجود در امر طلاق اشاره میکند و میگوید: قوانین ما همیشه یا بسیار سختگیرانه است یا بسیار ساده؛ آسان بودن قوانین طلاق توافقی باعث افزایش آمار در این زمینه شده است و زوجین ظرف یکی دو ساعت میتوانند حکم طلاق بگیرند. از طرف دیگر در طلاقهای یک طرف قوانین بسیار سختگیرانه است و صدور حکم طلاق ممکن است دو تا سه سال طول بکشد.
وی تصریح میکند: با تصویب قانون حمایت از خانواده در سال 92 برخی از این خلاءهای قانونی رفع شد اما این قانون به درستی اجرا نمیشود و لازم است برای کاهش آمار طلاق تدابیر جدی اندیشیده شود.
اگرچه زمان، نزدیک شدن به پایان وقت اداری را نشان میدهد اما راهروهای هزار توی این مجتمع همچنان شلوغ و پر ازدحام است و باز هم به هر طرف که سر بچرخانی، حکایتی جدید است و دردناک…