امروز برا کاری با النا رفتم پلیس +10
دفتر پلیس+10 طبقه دوم بود و وقتی کارمون تموم شد النا اصرار داشت که خودش از پله ها پایین بیاد .
. من هم دستش رو گرفته بودم و با هم پایین میومدیم... راه پله هم شلوغ بود و همش باید حواسم بود که کسی به النا نخوره ...
یک دفعه دیدم النا وسط پاگرد خم شده و داره به پاچه شلوارش دست میزنه .. مردم هم پشت سرش ایستاده بودن ...
گفتم :چیه مامان راه بیا ..ببین راه رو بند آوردی !!! مردم میخان رد شن!!!
النا: مامان بذار آستین شلوارم رو درست کنم گیده ( دیگه به زبان النا گیده است)