۱۳:۵۶ ۱۳۹۶/۷/۱۸
نوشاندو ستاره ⋆⋆|4830 |2348 پست
اریک و اسپروس درست در دومین روز تابش خورشید به کوهستان سرد شمالی رسیدند اسپروس با دیدن چشم انداز منطقه نفسش را در سینه حبس کرد در فاصله میان کوهها و در اثر آب شدن اندکی از برف ها آبشار کوچک و کم جانی به برکه کوچکی می ریخت و خانه خانواده الکسیم در دامنه آن دیده میشد. حضور امپراطور برای خانواده شگفتی آفرین بود جورجان الکسیم بزرگ خانواده و دانشمند بزرگی بود که تمام اکتشافاتش را مکتوب کرده و در اختیار کتابخانه امپراطوری قرار داده بود . اریک به کمک دو پسر جوان خانواده آذوقه ها و پارچه هایی را از پشت اسب ها به زمین گذاشت . اینها مایحتاج خانواده برای زمستان آینده بود. سپس به اسپروس و جورجان پیوست. جورجان که از شدت شگفتی زبانش بند آمده بود فقط به اسپروس و انگشتر یاقوت کبود قدیمی اش که نشان پادشاهی بود مینگریست اریک وارد شد و با خنده گفت: زمستان گذشته که خیلی سخت نبود جورجان؟
- اممممم نه قربان حضور شما خیلی باعث افتخارماست
اسپروس گفت: ما به دانش تو احتیاج داریم جورجان
جورجان که ایستاده به سخنان اسپروس گوش میداد کمی جا به جا شد و گفت: اتفاقا من منتظر جناب ماندرو بودم تا چیزی نشونش بدم الان که خود شما اینجایید خیلی خوشحال میشم که در جریان آخرین اکتشاف من قرار بگیرین
سپس اسپروس و اریک را به آزمایشگاهش برد و توضیح داد: در این مناطق ماده ای وجود داره که در عین حال که بسیار سمی ای بسیار به درد بخورم هست من اسمشو گذاشتم کاستد به معنای نگهبان این ماده که در واقع نوعی فلز است تشعشاتی داره که به صورت خالص مفیده
زبان جورجان در آزمایشگاه خودش رسا شده بود او با اقتدار یک پادشاه که راجع به فتوحاتش حرف میزند راز کاستد را برای اسپروس و اریک فاش کرد: جادو دلبان در مردم سیلورپاین به لطف وجود همین ماده قوی شده و تا الان باقی مانده
اسپروس با دقت به جورجان گوش می داد: من متوجه شده بودم که راز دلبان در دل این کوهستانه ولی کشف این ماده پرده از رازهای زیادی برمیداره
جورجان شیشه کوچکی را که حاوی کاستد بود به اسپروس نشان داد. اسپروس وقتی شیشه را به دست گرفت متوجه گرمای غیر طبیعی شیشه شد. محتویات شیشه کوچک طلایی رنگ بود و نه کاملا مایع بود و نه کاملا گاز
جورجان ادامه داد: این مقدار کاستد از 5 کیلو سنگ استخراج شده و به خاطر دمای اتاق تشعشعات قوی ای نداره ولی در هوای خیلی گرم کاملا به حالت گاز درمیاد و تشعشات قوی تری خواهد داشت در حالت مایع اگر با آهن ترکیب بشه به رنگ خاکستری درمیاد تشعشاتش کاملا حذف میشه اما به جسمی بسیار سخت و عجیب تبدیل میشه. این ماده ترکیبی وسیله خوبی برای ساختن سلاح ست و سپس شمشیری را به دست اسپروس داد اسپروس از سبکی سلاح شگفت زده شد . شمشیر بسیار تیز بود و جورجان معتقد بود به هیچ وجه نمیشکند
- من این شمشیرو با چیزهای مختلفی امتحان کردم اگر خوب از سنگش استخراج شده باشه شکسته نمیشه خیلی محکمه
اریک پرسید برای این شمشیر چند کیلو سنگ خالص سازی کردی؟
- تقریبا 20 کیلو
اریک مجددا پرسید : گفتی این ماده چه جوری باعث ایجاد دلبان شده؟
- هنوز کاملا به خواص این ماده پی نبردم ولی همون طور که میدونید مردم ما از ازل دلبان داشتند من فکر میکنم تشعشات این ماده در طول سالها دلبان های ما رو قویتر کرده.
اریک پرسید: چند نفر از این راز آگاهن؟
جورجان خندید: سه نفر. ما سه نفر
- میدونی این راز باید مخفی بمونه ؟ میتونی عواقب فاش شدنش رو تصورکنی؟ اگر این ماده به همان سختی باشه که تو میگی نباید اجازه بدیم کسی از رازش با خبر بشه . حداقل تا زمانی که بخوایم باهاش تجارت کنیم
اسپروس گفت: گفتی این ماده سمی هم هست
جورجان نفس عمیقی کشید و گفت: بله این ماده به صورت سنگی استخراج میشه که همراهش سیانور و جیوه هست. مجاورت با این دو ماده بدون محافظت منجر به مرگ میشه
اسپروس جواب سوال هایش را یافت. در متون قدیمی به وجود فلزی گرانبها و پرکاربرد اشاره شده بود که اجدادشان را در حین استخراج به کام مرگ کشانده بود . پس کاستد همان ماده بود.
در متون قدیمی چیز دیگری نیز بود . چیزی که میتوانست به دنیا آمدن کودکی با دلبان را تضمین کند. این راز که اسپروس طی مطالعات طولانی اش یافته بود این بود که فردی از جان گذشته میتوانست ریسمان جادویی ای که او را با دلبانش متصل میکند را با نوشیدن کمی از کاستد مایع، بگشاید و دلبانش را به شخص دیگری منتصل کند فرد بخشنده بعد از انتقال دلبانش میمیرد. اگر فردی پیدا میشدکه دلبانش را به شارلی ببخشد...