خانه
291K

بقیه داستانو بنویس ...

  • ۱۸:۴۵   ۱۳۹۶/۱۰/۲۷
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|10427 |5772 پست

    بی آغار، بی پایان
    فصل دوم : طوفانی از غرب - قسمت سی ام

    خبر رسیدن کتیبه ی دوم به نیایشگاه کارتگنا دربار اکسیموس را کمی خوشحال و امیدوار کرده بود ولی خبر بد این بود که دو کتیبه ی بعدی در خاک اکسیموس قرار نداشتند! محل اختفای یکی در جنوب دزرتلند و دیگری در مرکز ریورزلند بود.

    سرعت سربازگیری و مسلح کردن و آموزش پیاده نظام سنگین اسلحه به نحو چشمگیری افزایش یافته بود، شاه به ارتش دستور داده بود که با حفظ آمادگی و انسجام در عقب نشینی به مردم کمک کنند، سپاه غربی به مرکز منتقل شده بود و قسمت پیاده نظام نیمی از سپاه مرکزی که در کشور مانده بودند به سمت قلعه ی کارتاگو(محل اقامت پلین) در حرکت بود، همچنین سپاه شمالی در مرزهای سیلورپاین در آماده باش کامل قرار داشت.

    یکی از محافظان مخصوص در قلعه ی کارتاگو به رییس گارد پلین اطلاع داد که حدود هفتصد نفر از سمت شرق به دیوارهای قلعه رسیده اند و به محافظین دیوارها اعلام کرده اند که جناب ولیعهد دارک اسلو استار برای دیدن شاهزاده پلین آمده است!

    پلین با شنیدن این خبر شخصا و به سرعت به سمت دروازه اصلی دوید!

    پلین: اینجا چه می کنی؟

    دارک اسلو استار: بعد از تسخیر کتیبه ی دوم برای ملاقات با تو آمده ام.

    پلین با فریاد: تسخیر کتیبه دوم! امپراتوری در حال سقوط و نابودی است و تو همچنان بدنبال آن کتیبه ها هستی؟ این سرنوشت امپراتوری اکسیموس با داشتن چنین امپراتور و ولیعهدی اصلا دور از انتظار نیست!

    دارک اسلو استار: چه اتفاقی افتاده است؟

    پلین با لبخند تلخی گفت: پس اطلاع هم نداری؟ سربازان دزرتلند و سیلورپاین از هر طرف به مرزهای ما سرازیر شده و قلعه هایی که با آن هزینه های سرسام آور ساخته شده اند در معرض سقوط هستند، مردم اکسیموس در راه ها و بیابان ها مثل وحشی ها پراکنده شده و از سرما و گرسنگی می میرند! سرباز ها در محاصره رها شده اند! و ما شاهزاده ها در فاصله ی دورتری در خواب خوش خود آنها را رها کرده ایم! جافری در سرزمین کولینز ها گم شده، سرجان و بخش بزرگی از ارتش از قاره شرقی برنگشته! و در حالی که دیگر نمی توانست جلوی گریه اش را بگیرد برادرش را در بغل گرفت.

    دارک اسلو استار در حالی که خواهرش را در آغوش می فشرد گفت: رنج تو را درک می کنم خواهر عزیزم ولی تو نباید هیچ وقت در مورد امپراتور بدبین باشی، پدر این روزهای سیاه را بخوبی پیشبینی کرده بود و تو به همین دلیل الان اینجا هستی، ما در این قلعه و اگر موفق نشدیم در هر یک از سایر قلعه ها جلوی دشمن را سد خواهیم کرد و منتظر نیروی کمکی خواهیم ماند، من به تو قول می دهم.

    پلین: به هر حال من تصمیم گرفته ام که فردا با سواره نظام سبک به حلقه ی محاصره پاپایان حمله کنم، مردم زیادی در آن قلعه زیر بارانی از گلوله های منجنیق فرصت فرار پیدا نکرده اند، من باید به آنها کمک کنم!

    دارک اسلو: چه کسانی پاپایان را محاصره کرده اند؟

    پلین: تا آنجا که شنیده ام تمام ارتش دزرتلند!

    دارک اسلو استار: می خواهی با کمتر از سه هزار سوار سبک به یک ارتش بیشتر از صد هزار نفری حمله کنی؟ دیوانه شده ای؟ این شجاعت نیست! خودکشی و حماقت است!

    پلین: مقاومت شش هزار سرباز پیاده و ده هزار غیر نظامی در آن قلعه چیست؟ شجاعت یا حماقت؟ در عین حال تمام ارتش دزرتلند که در محاصره ی قلعه حضور ندارد، کمپ اصلی در فاصله حدود ده کیلومتری شهر بنا شده و منتظر سقوط قلعه و ادامه ی حمله هستند.

    دارک اسلو استار: خواهر عزیزم، یکی از ارکان سنت و فرهنگ اکسیموسی ما نظم و وفاداری بوده و هست، در شورای کانسیل برای هر یک از ما وظیفه ای تعیین شده و ما باید تا آخرین دقیقه ی عمرمان روی انجام دادن آن وظیفه تمرکز کنیم، وظیفه ی تو خودکشی نیست، وظیفه ی تو فرماندهی باقیمانده ی ارتش جنوبیست!

    پلین: وظیفه ی تو چیست؟ 

    دارک اسلو استار: من وظیفه ی خود را انجام داده ام، اکنون با اختیارات ولیعهد امپراتوری و تا بازگشت ارتش از شرق خود را مامور یافتن و نجات جناب کابایان خواهم کرد، قول می دهم که اگر زنده باشد پیدایش کنم.

    ...

    به دستور جیمس بنت، تمام افراد غیر نظامی که توان حرکت داشتند مامور ایجاد یک خط ارتباطی و خاموش کردن آتش ها و تعمیر آسیب های دیوار ها بودند، به این نحو که به فاصله ی هر 20 متر یک نفر ایستاده و خسارت ایجاد شده با فرود هر گلوله ی منجنیق را فریاد می زد، نفرات پشتی این گزارش را با فریاد به پشت سر اطلاع می دادند تا مسوولین واکنش سریع، نفرات تعیین شده برای خاموش کردن آتش را ارسال یا افرادی را برای ریختن خاک و سنگ پشت ترک های ایجاد شده در دیوار ها گسیل نمایند، سربازها با تمام تلاش سعی می کردند دژکوب ها و یا سربازانی که با برج های نردبانی نزدیک می شوند را متوقف کنند، با کشته شدن هر نفر گزارش دهندگان فرماندهان را برای جایگزینی مطلع می نمودند، جیمس بنت همچنین دستور داده بود برای جلوگیری از شیوع بیماری هر شب تمام جنازه های نظامی و غیر نظامی جمع آوری شده و در آتشدان بزرگ معبد قلعه سوزانده شوند.

    نزدیک ده روز از آغاز حمله به قلعه و حدود هفت روز از شروع حمله ی دژکوب ها می گذشت،در صبح روز یازدهم جیمس بنت با دریافت گزارش ها می دانست که بیش از نیمی از سربازان و دوهزار غیر نظامی کشته شده اند، میزان مقاومت استحکامات قلعه بی نظیر و خارج از تصور اولیه بود ولی بنت می دانست که تعداد ترک ها عمیق بخصوص در دیوار غربی به اندازه ای است که دیگر باید منتظر فروریختن دیوار باشد، البته قلعه به نحوی ساخته شده بود که لایه های داخلی هم می توانستند به دفاع ادامه دهند ولی دیگر سربازی هم برای دفاع بیشتر باقی نمانده بود، درهای حصار اصلی در مقابل دژکوب ها تاکنون مقاوت کرده بودند ولی بخش بزرگی از این مقاومت مدیون سربازانی بود که با ریختن قیر و پرتاب تیرهای آتشین مانع کار دژکوب های می شدند در حالی که در لایه های داخلی چنین امکاناتی وجود نداشت، جیمس به پایان کار نزدیک می شد و کابوس کشتار بیش از هشت هزار غیرنظامی لحظه ای او را رها نمی کرد، تنها نکته ی مثبت در این موازنه این بود که نیروهای مهاجم از تعداد دقیق مدافعین و میزان خسارت های وارد شده به قلعه بی اطلاع بودند.

    ...

    در قاره ی شرقی ولی باد به پرچم اکسیموس می وزید، مردم محلی پس از دیدن پیروزی مقتدارنه ارتش اکسیموس جایگاه ویژه ای برای آنها در نظر گرفته و شایعات زیادی در مورد ماورالطبیعه بودن این نیرو و مقدس بودن آنها نقل محافل بود.

    سرجان به لیو ماسارو دستور داد تا کمپ های سربازگیری و آموزش در سیزون و بلیور غربی راه اندازی کند و خانواده هایی را که به این کمپ ها سرباز بفرستند را به میزان پنجاه درصد از مالیات معاف کند.

    سپس به سواره نظام دستور داده بود تا برپایی ثبات در مستعمرات جدید مانده وخودش به همراه پیاده نظام بعلاوه چندین واحد از ارتش کمکی آرگون و ثروت غنیمت گرفته شده از بندر لانس به سمت کشور حرکت کنند.

    ویرایش شده توسط مهرنوش در تاریخ ۲۷/۱۰/۱۳۹۶   ۲۱:۱۵
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان