pari san :
باید قبل از مرگ در چیزی چنگ بیندازم. باید قبل از مرگ ناخن هایم را در خاک فرو ببرم تا وقتی مرا به زور روی زمین می کشند به یادگاری شیارهایی بر زمین حفر کرده باشم. باید قبل از رفتن خودم را جا بگذارم. اگر امروز چیزی از
خودم باقی نگذارم چه کسی در آینده از وجود من در گذشته باخبر خواهد شد؟ اگر جای پای مرا دیگران نبینند،من دیگر نیستم.
اما من نمی خواهم نباشم. نمی خواهم آمده باشم و رفته باشم و هیچ غلطی نکرده باشم. نمی خواهم مثل بیشتر آدم ها که می آیند و می روند و هیچ غلطی نمی کنند، در تاریخ بی خاصیت باشم. نمی خواهم عضو خنثای تاریخ بشریت باشم
روی ماه خداوند را ببوس،مصطفی مستور
اين كتاب رو خوندم در زمانش تاثيري جالبي برام داشت كه هنوز بعده 10 سال از اون تاريخ بعضي از سطراش يادم مياد.مرسي