بگذریم الان احتمال داره دوباره بیانیه بدم
این داستان بامزه بود به خاطر دوست شخصیت اصلی داستان که سعی داشت در نقش دوستی مهربان حال و هوای ناراحتی رو از شخصیت اصلی دور کنه.المان استرس هم خوب نشان داده شده بود همان یه پنبه آتیش توی راه معده اگه اشتباه نکنم!
حتی برای دوستش فال گیری رو ردیف کرده بود که از فشارهای فعلی دوستش بکاهه. اون توی همه ی مراحل کاری که ازش بر می اومد رو با روی خوش انجام می داد برای همین شخصیت دوم این داستان دوستداشتنی و قوی ظاهر شده بود.
آخر داستان رو دوست داشتم چون دختر با اینکه تنها راهی که در دست داشت جادو جمبل بود و میخواست با ورد همسرش یا نامزدش رو برگردونه داستان عاشقانه دهه خانوادگی دوستش روی اون تاثیر گذاشت و از تنها ریسمانی که میتونست بهش چنگ بزنه گذشت و ورد رو پاره کرد. چقدر صبر میتونه ارزش و چهره افراد رو در میان بقیه ارزشمند کنه اون دختر عاشق توی ده یک عمر بخاطر سعه ی صدری که داشت تونست سالیان دراز در ذهن و خاطره دیگران بمونه .
من عاشق این داستان های رمانتیکم.
بعد از اینکه شخصیت اصلی تصمیمش رو گرفت و دیگه دنبال بازگشت نامزدش نبود علامت اضطرابی هم که داشت از بین رفت . پریشفتگی ذهنش سامان گرفت و آرامش به وجودش باز گشت .
این بنظر یک فرهنگ هست توی جامعه ی ایران
ببینید اگر دقت کرده باشیم
تا موقعی که دو دلدار در کنار هم هستند و خوبند و ازدواجشون موفقیت آمیزه همه چیز روبراهه اما فرض کنیم توی زندگی شخصی یک مشکل حل نشدنی بر می خورند هردو دیگر چشم دیدن زندگی آروم و خوش را برا ی طرف مقابل ندارند ندارند و آرزو می کنند که اگر بامن خوش نیست هیچ وقت روی خوش زندگی رو نبینه یا امیدوارند که همیشه بچرزه !
اما در جوامع دیگر در اکثر مواقع جور دیگری برخورد میشه ! هنگامی که می بینند دیگر تفاهمی وجود ندارد منطقی از هم جدا می شن و آرزوی موفقیت برای هم دارند . زندکی که از هم پاشیده یا حرمت شکنی شده شاید خیلی سخت به حالت اول برگرده . حتی المقدور باید سعی و تلاش باید کرد که اختلافات حل بشه مگر اینکه به مسائل حل نشدنی برخورد کنند که توافقی از هم جدا میشوند و زندگی ادامه دارد برای هر دوطرف و ما نباید خود را موحق بدونیم که برای زندگی دیگری آرزوی ناخوشایند داشته باشیم.
امیدوارم توی زندگی هیچ کسی مشکلات حل نشدنی پیش نیاد.