۱۱:۴۱ ۱۳۹۳/۱۲/۹
بازگشت برای من خیلی جالب بود
راستش فقط عبارت گاهی می تونه یه آدم رو به هم بریزه و هرچی که بهش معتقده و یا روش پافشاری می کنه رو زیر سوال ببره. اصلا نویسنده انگار می خواد بگه انقدر هم مطمئن نباش که همه چی توی حتی مغز خودت همونیه که فکر می کنی هست. اینکه شرایط زندگی گرگ یه نوع خاصه و حالا با شنیدن یک جمله شروع به بالا و پایین کردن مسائل خانواده می کنه جالبه . اینکه یه پدر دوباره خانوادش رو بررسی می کنه و حتی بین مرگ و زندگیشون شروع به انتخاب می کنه. گراس و ژوان حالا مفهوم برتر و کهتر رو میدن براش. ولی حالا که وادار به انتخابه هم عقب می کشه و نمی تونه از همان به قول خودش نقص مردانگیش بگذره. به نظرم این کتاب عالیه و توی خط به خط داستان هاش حرف برای اندیشیدن هست. من لذت می برم از خوندنش