۱۰:۵۶ ۱۳۹۲/۴/۱۲
دبیرستانی بودیم ..دوستم یه روز اومد با ذوق گفت که یه پسره دیروز مزاحم تلفنی شون بوده و این پاهاش حرف زده و قراره بره ببیندش...خیلی ذوق مرگ بود میگفت خیلییییییییییی باحال بوده پسره ...خلاصه یه روز گفت بعد از ظهر میره ببیندش
فرداش دیدم آویزون اومد مدرسه گفتیم چی شده؟؟؟؟؟ گفت خاک بر سرم شد!!!!!!!!!! گفتیم چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟
گفت دیروز کلی تیپ زدم و رفتم سر اونجایی که با اون پسره قرار گذاشته بودم ... یهو دیدم یکی از پشت سرم به اون اسمی که به پسره گفته بودم صدام زد ...برگشتم دیدم پسر خاله ام هست....
نگو با مامانش کار داشته این گوشی رو بر میداره سرکارش میذاره