وقتی دانشجوی شهرستان بودم یه روز که توی خونه تنها بودم تازه دستمو شسته بودم رفتم لیوان یخو(فلزی) بردارم دستم چسبید به لیوانه لیوانه هم تهش چسبیه بود به فریزر یخ زده بود حالا من هی دستمو می کشیدم جدا نمیشد اینقدر ترسیدم یهو تو خونه شرو کردم داد زدن کممممممک بعد هم زدم زیر گریهههه همه انگشتام آزاد شده بود فقط انگشت کوچیکم چسبیده بود هنوز. که گریه رو بی خیال شدم گفت 1 2 3 دستم کشیدم یه کم از پوست انگشتم کنده شد ولی نجات پیدا کردم
عالی بود