منم مثل صبا وقتی دبستانی بودم و بخاطر اینکه میتونم بخونم و بنویسم کلی ذوق داشتم . یه روز مامانم تو آشپزخونه داشت نهار درست میکرد منم دور و ورش میچرخیدم و میگفتم میخوای ببینی من یاد گرفتم نوشته ها رو بخونم. اونم که معلومه حوصله منو نداشت گفت بخون. منم پاکت پودر رخشویی رو برداشتم و شروع کردم به خوندن ..... تا جایی که رسیدم به کلمه"استاندارد" موقع خوندن گفتم: استا ندارد ( به صورت دو کلمه جدا از هم ) مامانم که اصلا حواسش نبود اما داداشم که خوندن منو شنید شروع کرد به قهقهه زدن و مسخره کردنم
هی بهم میگفت دوباره این خط رو بخون. منم فکر میکردم از خوندن من خوشش اومده ، هی اون خط رو میخوندم هی اون میخندید...بعدش فهمیدم داره مسخره ام میکنه.....
تا الان هم وقتی کلمه استاندارد رو میبینم به یاد بچگیم به صورت استا ندارد میخونمش
ما ایــــــــــــــــــــنیم دیگه !