خانه
192K

بیاین از سوتی هامون بگیم

  • ۱۱:۰۶   ۱۳۹۷/۹/۲۱
    avatar
    یک ستاره ⋆|2520 |1313 پست
    سوم راهنمایی بودم ناظم مدرسه خیلی اصرار داشت مبصر بشم ولی من خجالتی و کمرو بودم بخاطر همین قبول نمیکردم .یه روز معلم نیمد رفتیم تو حیاط معلم ورزش اومد توپ بسکت ووالیبال داد گفت بازی کنید منو چند تا از بچه ها بسکت داشتیم بازی میکردیم .اسدی که یکی از دوستای صمیمیم بود گفت بره اب بخوره با توپ رفت اون یکی گروه دیگه هم یکی از بچه ها با توپ رفت اب بخوره ما هم نشستیم تا بیان اینا وایسوده بودن با توپ میزدن به دیوار یکی از کلاسا .معلم رفته بود به ناظم گفته بود ناطم اومد به من گفت صداشون کن بیان من میخواستم برم صداشون کنم گفت نه از همینجا منم اروم گفتم اسدی گفت بلند.
    وای من سرخ وسفید شدم جلوی ناطم بلند صدا بزنم .یه ذره بلند تر گفتم اسدی .چپ چپ نگام کرد گفت من نمیشنوم میخوای اون بشنوه منم داغ کرده بودم از خجالت داشتم اب میشدم دستم گذاشتم بغل لبم بلند گفتم عدسی
    وای همه جا ساکت شد دوستم فهمید با دستم کوبوندم به دهنم نگاه ناظم کردم یه نگاه به من کرد و رفت دیگه از اون به بعد نگفت مبصر شو ....نمیدونم چرا🤔
    بچه ها زدن زیر خنده اسدی اومد طرفم توپ و کوبوند بهم گفت چی گفتی
    اونقدر هول شده بودم گفتم بخدا گفتم عدسی نگفتم اسدی
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان