دختر بزرگم بچه تر که بود زیاد اهل میوه و سبزی خوردن نبود
منم از هر فرصتی استفاده می کردم که تشویقش کنم میوه و سبزی بخوره
یه سری شکمش سفت شده بود و دل درد داشت و موقع دستشویی رفتن هم خیلی اذیت میشد
منم بهش گفتم عزیزم اگه میوه و سبزی بخوری پی...ت نرم میشه دیگه شکمت درد نمی گیره
یه شب رفته بودیم خونه یکی از فامیلای شوهرم که یه زوج مسن ان
اونجا دخترم تا چشمش به ظرف میوه افتاد رو کرد به آقای میزبان و گفت بابا بزرگ همیشه میوه و سبزی بخور تا پی...ت نرم بشه
من و شوهرم هرکاری کردیم حواسش و پرت کنیم که ادامه نده ول کن نبود و همین طور جلوی اون آقا وایساده بود و حرفش و تکرار می کرد
خانوم و آقای میزبان هم خنده شون گرفت
من و شوهرم هم قرمز شدیم از بس یواشکی خندیدیم