همسران با شناختی که از طرف مقابل خود دارند و با در نظر گرفتن بحث بسیار مهم «اعتماد متقابل در زندگی زناشویی» پیرامون میزان اسراری که به همسر خود میگویند، تصمیمگیری کنند و موضوعات را تا جایی بیان کنند که به اعتماد فرد و صمیمیت میان آنها لطمه وارد نشود.
اعتماد، زیربنای هر رابطه دوجانبه محسوب میشود و این امر در زندگی زناشویی نیز با شدت بیشتری حاکم است، بنابراین همسران همواره باید در انتخاب آنچه قصد پنهانکردن آن را دارند، به نقش مهم خدشهدار شدن اعتماد متقابل توجه داشته باشند. گاهی اوقات برخی موضوعات پنهان میشوند، درحالیکه مخفیکاری در مورد آنها بیشتر از آنکه منفعتی داشته باشد، ضررهایی در پی دارد و گاهی اوقات برعکس مواردی بیان میشوند، درحالیکه بیان آنها تنها به کوچک شدن فرد منجر میشود و تأثیر مثبتیبر رابطه همسران ندارد. آشنایی با این موارد میتواند به ما در تصمیمگیری درست کمک کند.
گفتنیهای همسران
وقتی مواردی در زندگی وجود دارد که دیر یا زود احتمال میرود آشکار شوند و همسرتان از آن اطلاع یابد، برای گفتن آنها اقدام کنید. ازجمله آنها ميتوان به ابتلا به بیماریهای مزمن اشاره کرد. این بیماریها شامل مواردی است که هنوز مصرف دارو ادامه دارد یا اثرات بیماری هنوز وجود دارد.
پ
همچنین مشکلات مالی حل نشده و باقی مانده از گذشته باید به اطلاع همسر برسد. این مشکلات شاید تنها یک قسط ساده باشد، اما همین قسط یا بدهی بعد از آشکار شدن میتواند آسیب جدی و بدی به ارتباط شما و همسرتان وارد کند. اگر هم بعد از ازدواج دچار مشکل مالی شدهاید گفتن آن ضرورت بیشتری پیدا میکند. گاهی اوقات رابطهای تمام شده یا موضوعی در گذشته وجود دارد که فرد غیرقابل اعتمادی از آن اطلاع دارد. اگر احتمال میدهید فرد دیگری بخواهد مسأله را عیان کند، بهتر است خود شما پیشقدم شوید و نگذارید فرد سومی رابطه شما و همسرتان را دچار اختلال کند.
نگفتنیها بین همسران
لازم نیست شما تمامی اسرارتان را افشا کنید! یادتان باشد خداوند پوشاننده رازهای بندگان است و تنها اوست که از تمامی رازها اطلاع دارد و لزومی ندارد همسر شما از تمامی آنها باخبر باشد. بهعنوان مثال برخی موارد وجود دارند که داستانشان تمام شده و این روزها تاثیر عیانی در زندگی شما ندارند یا اینکه اهمیت خود را از دست دادهاند. لزومی به بیان این دسته از اسرار نیست.
از دیدگاه بعضی از روانشناسان، افرادی که گذشته تلخ و سختی داشتهاند باید توجه کنند که تجربههای تلخ گذشته باید چراغ راه آینده باشد. سعی کنید با گذشتههای تلختان خداحافظی کنید و با عنوان کردن تجربهها، ذهن همسرتان را مغشوش نکنید. اگر از اشتباهات گذشته عبرت گرفتهاید و تحول خاصی در رفتارتان ایجاد کردهاید، لزومی به بازگو کردن اشتباهات گذشتهتان نیست چون ممکن است بر دیدگاه طرف مقابل به شما اثر منفی بگذارد یا برخی قابلیتهای فعلیتان نادیده گرفته شود.
در حوزه مسائل خانوادگی، مسائل مرتبط با خانواده طرفین قابل بررسی است. همواره باید به این سوال توجه کرد که آیا لازم است همسرم تمام اسرار خانوادگیام را بداند. درواقع اگر مسأله یا مشکلی در خانواده وجود دارد که مطلع شدن همسر از آن موجب دلسردی از خانواده طرف مقابل، دستاویزی برای کنایه یا محدودیت در خانواده باشد و اطلاع نداشتن همسر از آن مشکلی را ایجاد نکند، ضرورتی به افشای آن وجود ندارد.
در زندگی همه ما مواردی وجود دارد که ما نتوانستهایم به آنچه دوست داشتیم برسیم و طعم شکست را تجربه کردهایم، این شکستها شامل شکستهای درسی، کاری و حتی عاطفی میشوند. در این موارد نیز زمانی که آنها به صورت مستقیم تاثیری در زندگی ما ندارند، لزومی به بازگو کردن آنها نیست.
در تصمیمگیری درباره اسراری که به همسران خود میگوییم، شناخت طرفین از یکدیگر، نقش بسیار مهمی را ایفا میکند؛ چرا که ممکن است افراد با شناختی که از یکدیگر به دست میآورند، بیان بسیاری از اسرار را بلامانع بدانند یا برعکس، مجبور به مخفی ساختن بسیاری از امور عادی و کاری و روزمره خود نیز باشند.
افراد چه پیش از ازدواج و چه پس از آن، نیاز به حفظ حوزه خصوصی دارند و اصرار برای شکستن این حوزه خصوصی در زندگی زناشویی نیز صرفا به روابط طرفین لطمه وارد میکند. اما با توجه به این نکته نیز لازم است که حوزه خصوصی تا جایی گسترش یابد که به سردی، بیتفاوتی و بیگانگی طرفین منجر نشود.