بهزاد لابی :
متن جالبی بود. منم فکر میکنم که بخش زیادی از این سطح از خشم و ناراحتی و ... طبیعیه. یعنی وقتی سطح فشار رو میبینیم توی جامعه، خوب خروجیش همچین چیزی میشه. توی دنیا برای خیلی کمتر از این شاهد جنگ جهانی و آتش زدن شهرها و کشور و تظاهرات و بکش بکش و ... هستیم.
اما اگه بخوایم ازینکه حالا که طبیعیه چطور میشه ولی بهتر بود رو در نظر بگیریم به نظر من رمزش توی مستقل بودنه. یعنی هر کس هر چقدر بیشتر ابتکار عمل زندگیش دستش باشه، بیشتر میتونه انتخاب کنه.
مثلا آدمی مثل رامبد جوان، بخش مهمی از زندگیش میشه گفت کاملا به تصمیم های خودش برمیگرده و اونه که مشخص میکنه که محیط اطرافش چه شکلی باشه.
حالا هر کسی توی Scale! خودش میتونه محیط اطرافش رو بچینه. یه چیزی که توی فرهنگ ما معمولا اشتباه جا افتاده اینه که آدم خوبا، در واقع همون آدم ساده های همیشه بازنده هستن که مظلوم واقع میشن.
اما در واقع آدم خوبا معمولا میتونن از پس آدم بدا بر بیان اتفاقا. مثال فوتبالیش کیروشه. کارش رو بلده و حرفه ایه و تقریبا هر چیزی که ممکن بوده رو پیش برده و خیلی هم وارد دعواها شده و عمدتا اخلاقی اما دعوا کرده و رقبای بی اخلاق و مافیایی و زیرآب زن رو از راه خارج کرده.
چون ما بخش مهمی از زندگیمون رو توی محیط کار هستیم، باید ازونجا شروع کنیم. چون توی اغلب محیط های کاری ایران ما سیستم قوی و درستی نداریم، راه پیشرفت معمولا از راهروهای محل کار میگذره. این مثلا باعث میشه فضا متشنج، خشن، گلالود و ... باشه که روی شادی و رضایت ما تاثیر میذاره. ما باید راهی پیدا کنیم که بتونیم شاد و درست باشیم اما شکست نخوریم توی بازی. توی زندگی و خانواده و ... هم همینطوره.
اینم از زاویه دید من.
موافقم به نکات خیلی کلیدی و خوبی اشاره کردی و مثال کیروش عالی بود. متشکرم