۱۷:۰۲ ۱۳۹۲/۱۱/۱۶
خوب بهزاد منم همین رو میگم
ببین الان زمونه ای شده که جرات نمیکنی تنهایی بعضی جاها بری ....
چون میخورنت ...چون زیر نگاههای بعضی ها له میشی ...
اونقدر که تیره ترین عینک آفتابی هم جواب نمیده ...
چند وقت پیش با النا رفته بودم بیرون یه انسان فوق العاده نفهم چنان اعصابم رو خورد کرد که زود اومدم خونه ... می بینه من بچه کوچیک همراهمه ... بقول تو حلقه ام رو هم می بینه اما بازم ول کن نیست ....
البته منم از خجالتش در اومدم تو خیابون چنان ضایعش کردم که نگو ...
زنها ریختن سرش و تا میخورد فحشش دادن ههههه