خانم های 30 ساله، مواظب باشید!
در بیست سالگی کارهایی می کنیم و دست به تجربیات اشتباهی می زنیم که ممکن است سکویی برای پرش و فرصتی برای تجربه باشد اما با ورود به دنیای سی سالگی همه چیز دگرگون می شود.
دهه دوم زندگی زمانی است که برای بزرگسالی مان تجربه کسب می کنیم و طبیعتا اشتباهاتی نیز مرتکب می شویم. وقتی به سی سالگی می رسیم، یک دهه تجربه همراه ماست و می دانیم که چه چیزهایی در زندگی مان دیگر قابل قبول نیست. مثلا، من وقتی تقریبا سی ساله شدم فهمیدم لازم است یاد بگیرم که چطور بودجه و مسائل مالی ام را کنترل و مدیریت کنم.
فواید ورزش را نادیده نگیرید
نادیده گرفتن فواید ورزش شما را با مشکلات مادام العمر مواجه می کند. در دهه بیست زندگی، اگر هفته ها هم ورزش نکنید ممکن است بدن شما بیشتر آن را نادیده بگیرد، اما حالا که سن تان بالاتر رفته بدن تان دیگر نمی تواند شما را ببخشد. حالا دیگر پرخوری دیروقت شبانه فشار بیشتری به بدن تان وارد می کند چون سرعت متابولیسم تان دیگر مانند بیست سالگی تان نیست.
در الویت گذاشتن ورزش روزانه، نه تنها یکی از مهم ترین ها برای حفظ سلامت فعلی شماست بلکه برای سالم بودن در سنین بالاترتان هم لازم است. فرقی نمی کند چقدر مشغله داشته باشید، همیشه می توانید برای یک پیاده روی سی دقیقه ای در اطراف خودتان یا دویدن در یک پارک نزدیک وقت پیدا کنید.
هله هوله غذا نیست
هله هوله را غذا حساب نکنید؛ برای بدن تان سم است. برای کسی که خیلی جوان است شام فست فودی خوردن آن هم برای سومین بار در هفته، می تواند ساده باشد. اما وقتی بزرگ تر می شوید می دانید که چه ضرری برای تان دارد و از اهمیت تغذیه با غذاهای سالم و کامل باخبرید. من هم قبلا هله هوله و غذاهای ناسالم را مناسب و کامل تلقی می کردم اما حالا بابت آن همه مواد شیمیایی مضری که وارد بدنم کرده ام افسوس می خورم. به جای بلعیدن یک بسته بزرگ چیپس، باید دنبال برش های سیب با کره بادام زمینی بروید. هیجان خوراکی هایی را که قبلا می خوردید ندارد اما بدن شما قطعا در دراز مدت ممنون تان خواهد بود.
خجالت زده نباشید شما می توانید
خجالت زده بودن بابت آن چه که هستید یعنی ناتوانی در رسیدن به رویاهای تان. در دهه بیست سالگی، احساس می کردید باید بخش هایی از وجودتان را که احتمالا مورد پسند جامعه نیست پنهان کنید، مثلا این که می خواستید به جای دکتر یا مهندس شدن، نویسنده شوید. من با این که نویسنده بودنم را با کمال میل پذیرفته ام اما هنوز هم گاهی درباره مسیر شغلی ام تردید دارم اما بازهم به این نتیجه می رسم که انتخاب درستی برای من است. شما هم اکنون می دانید که زندگی کوتاه است و باور آن چه که هستید ارزش دارد، مهم نیست اجتماع چه فکر می کند.
سلامت روان را جدی بگیرید
غفلت از سلامت روان تاثیری دومینو مانند بر تمام جوانب زندگی تان دارد. برای یک جوان بیست و چند ساله کنارآمدن با مسائل استرس زا بسیار راحت تر است؛ با خوردن یک بستنی یا تماشای برنامه تلویزیونی مورد علاقه برطرف می شود! اما زندگی یک بزرگسال می تواند پر از عوامل استرس برانگیز باشد. و حالا به عنوان یک سی ساله می دانید که راه های خیلی بهتری برای کنارآمدن با سختی های زندگی وجود دارد؛ مثلا چند دقیقه مدیتیشن در صبح یا دیدار هفتگی با یک مشاور.
خود را با دیگران مقایسه نکنید
مقایسه خود با دیگران نتیجه ای جز احساس بی ارزش بودن ندارد. یکی از سمی ترین عادات دهه بیست زندگی، مقایسه مداوم خودتان با همسن و سالان تان است، چه مجازی و چه حقیقی. من دیگر می دانم که رسانه هایی چون فیسبوک یا اینستاگرام تا چه حد می توانند مضر باشند و وقتی شروع می کنم به خیال پردازی درباره زندگی دیگران که ظاهرا کامل و بی عیب است، سعی می کنم جلوی خودم را بگیرم. حالا دیگر می دانید که مقایسه خودتان با دیگران باعث درد و رنج بیشتر شده و از همه مهم تر به این رسیده اید که زندگی هیچ کسی کامل نیست، حتی اگر چشم های تان در اینستاگرام غیر از این ببیند!
از اهداف تان دفاع کنید
دفاع نکردن از خودتان یعنی مانع تراشی برای رسیدن به اهداف تان است.در سنین بیست سالگی، زمان های زیادی وجود داشته که وقتی به گذشته می نگرید آرزو می کنید کاش جسورتر می بودید، چه در کارتان و چه در زندگی شخصی تان. آن زمان من همیشه می ترسیدم حرف اشتباهی بزنم و از سپس از شدت شرمندگی بمیرم، اما حالا می دانم که بهتر است حرف بزنم و عقایدم را بیان کنم. شما به عنوان یک سی و چند ساله می دانید که ابراز عقایدتان تا چه اندازه مهم است، مخصوصا این که فهمیده اید کس دیگری قرار نیست این کار را برای شما انجام دهد و صدای شما را به بقیه برساند.
دور دوستی های سطحی را خط بکشید
دوستی های سطحی فقط وقت و انرژی شما را تلف می کنند. در دهه بیست زندگی تان یک حلقه اجتماعی بزرگ داشتید که جالب و لذت بخش بود، حتی اگر لزوما همه افراد آن را دوست نداشتید. اما حالا در سی سالگی اهمیت و اعتبارِ داشتن چند دوست واقعی را فهمیده اید. من در این سن واقعا تازه درک کردم که کیفیت در دوستی بسیار باارزش تر از کمیت است و داشتن چند دوست صمیمی و واقعی خیلی بهتر از داشتن دوستان فراوانی است که رابطه سطحی با آنها دارید.
با لوازم ارزان قیمت خانه را شلوغ نکنید
نخریدن چند چیز گرانقیمت و باارزش شما را به جایی می رساند که ببینید چیزهای ارزان و بیخود دوربرتان را پرکرده است. در سن بیست سالگی، صرفه جویی و خریدن لوازم و لباس های ارزان به نظر عاقلانه می آید. اما حالا که به سی سالگی رسیده اید اهمیت خریدن چند چیز مهم که با کیفیت باشند و بتوانید مدتها از آن استفاده کنید را می دانید. من قبلا فکر می کردم کالای ارزان بهتر است، اما وقتی فهمیدم مجبورم بعد از چند ماه آن را با خرید مجدد جایگزین کنم، اهمیت توجه به کیفیت بهتر برایم روشن و ثابت شد.
آشپزی یاد بگیرید
آشپزی بلد نبودن باعث می شود مجبور شوید مهمان های تان را برای شام بیرون ببرید. به عنوان یک جوان بیست و چند ساله که فقط درست کردن ماکارونی و نیمرو را بلد است راحت تر است که دوستانش را به رستوران ببرد، اما حالا که سن تان بالاتر رفته باید طرز درست کردن غذاهای سالم و مناسب زیادی را بدانید تا نه تنها وعده های غذایی روزانه تان مفید و متنوع باشد بلکه وقتی دوستان تان برای شام پیش شما می آیند هم بتوانید از آنها پذیرایی کنید. من دیگر فهمیده ام که هیچ چیزی قابل مقایسه با یک وعده غذای خانگی نیست چون چیزی است که می توانید به عنوان میزبان به آن افتخار کنید.