خانه
4.56K

داستانی که مرا متاثر کرد ...

  • ۲۳:۳۶   ۱۳۹۲/۱/۱
    avatar
    کاربر فعال|173 |612 پست
    مردی مشغول تمیز کردن ماشین نوی خودش بود.ناگهان پسر 7 ساله
    اش سنگی برداشت وبا آن چند خط روی بدنه ماشین کشید.مرد با
    عصبانیت دست پسرش را گرفت و چندین بار به آن ضربه زد. او بدون اینکه
    متوجه باشد، با آچار فرانسه ای که دردستش داشت، این کار را می کرد!
    در بیمارستان، پسرک به دلیل شکستگی های متعدد، انگشتانش را
    ازدست داد. وقتی پسرک پدرش را دید ...
    با نگاهی دردناک پرسید: بابا!! کی انگشتانم دوباره رشد میکنند؟ مرد
    بسیار غمگین شد و هیچ سخنی بر زبان نیاورد..
    او به سمت ماشینش برگشت و از روی عصبانیت چندین بار با لگد به آن
    ضربه زد. در حالی که ازکرده خود بسیار ناراحت و پشیمان
    بود، به خط هایی که پسرش کشیده بود نگاه کرد. پسرش نوشته بود:
    «« دوستت دارم بابایی»»


     مدیریت مجله جادوی کلمات

    www.jadoykalamat.tk
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان