دلم گرفته

خیلیییییییییییی دلم گرفته

آره گلدی جون راست میگی من یکی رو میشناسم پدروپسر مشکل دارن ژنشون مشکل داره فکرکنم

گاهی هم انگار اونا هم عمدی بی محلی می کنند یا یه جورایی می خوان شک ات رو تحریک کنندانگار بیشتر لوس بازی!! به نظر میاد..... تا خیانت ....

فعلا برم جایی که دارم تایپ می کنم اصلا راحت نیست ... خسته شدم ...

خیلی از آشنایی تون خوشحال شدم ... خواهرای گلم ....

شما اگه تمایل دارید به صحبت تون ادامه بدید ... من فعلا رفتم...

منم فعلابرم از آشنایی تون خوشحال شدم دوستان

کسی نیست صحبت کنیم؟؟؟

خیلیییی غمگینم .... خیلی ....

هیچ کس نیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سلام آلیس جون خوبی من هستم


باعرض معذرت از اول تایپیکت خوندم

ای خدااااااااااااااااااااااا کاش یکی بیادددددددد

آلیس جون منم متاهلم

وحس شما رو هم درک میکنم

سلام دوست عزیز هیچی امروز نرفتم سرکار .... کارم هم پرید ... کسی از طرف مدیره زنگ زد و عذرخواهی کرد .... که یکی رو اداره معرفی کرده ... خوده خانم مدیر روشون نبوده بهت زنگ بزنند ..... و عذرم رو خواست...

اینقد دل دل کردم که آخر کار به این خوبی رو از دست دادم ...

صبح بیدار شدم ساعت 5 و نیم و همه کارامو کردم حتی دخترمو هم مهد بردم ... بعدش اومدم خونه نشستم پای این تاپیکه و همین جوری انگاری جادوم کرده بودن از خونه بیرون نمی رفتم ... هیچی دیگه ....

یه سال باهاشون کار کرده بودم می شناختم مدیره می دونست دل به کار نمی دم .... مدرسه ی خیلی خوبی بود حقوق خوب معروف ... اینم شانسی منو پیدا کرد ...

اشکال نداره عزیزم خودت ناراحت نکن خدارو شکر که احتیاج مالی نداری پس اگه قصدت از کار کردن سرگرم کردن خودته که میتونی با رفتن به کلاسای مختلف خودت سرگرم کنی

دارم دق می کنم ..... دقیقا ... خیلی دلم می خواد خودمو بکشم ... دلم می خواد خودمو نابود کنم ... این از حال و روزم و احساسم ... اون از خانواده ی شوهرم ... این از کارم .... خیلیییییییی حماقت پشت حماقت می کنم ....

مگه شغلت چیه

چرا اینقدر نا امید عزیزم تو اگه هیچ کس هم نداشته باشی باید به دختر گلت دل خوش باشی

چند سالشه؟

شوهرم همش می گه تو فوق گرفتی که چی !؟ جلوی دیگران خجالت می کشه بگه من خانه دارم ! الان هم بهش گفتم ... گفت مقصر خودت بودی ... برای چی صبح نرفتی .... مثه برزخی ها صبح الکی نشستم توی خونه ....

قرار بود دوشنبه شروع کنم بعد یه کار دیگه... یه مدرسه ی صفر .... رو رفتم و کلی براشون وقت گذاشتم خودمو خسته کردم ... بعد به مدیره پیامک زدم چهارشنبه میام امروز هم نرفتم هیچی هم نگفتم اینم بعد از وقت اداری .. .به کسی گفت زنگ بزنه اینجوری .... نمی دونم از خودم عصبانی باشم یا از این مدیره ... دلم می خواد انگ بی ثباتی بهش بزنم ولی می دونم خودم کوتاهی کردم ...

من لیسانس زبان وادبیات فارسی دارم یه مدت هم شاغل بودم اما دیگه نرفتم سرکار

یه پسر 4ساله هم دارم