۲۲:۳۸ ۱۳۹۲/۹/۱
این مال یکی از دوستامه، که خیلی داستانش جالب بود، وقتی فهمید که اصلش چیه(با اینکه با چیزی که اون میشنید خیلی فرق داشت!!!) خورد تو ذوقش و گفت اینی که من میشنیدم خیلی باحالتره :
ترانه مرد تنهای شهیار قنبری رو که فرهاد خونده یه جا میگه :
با لبهای تشنه به عکس یه چشمه نرسید تا ببینه قطره، قطره آب ...
میشنید :
حالا پای تشنه(!!!) به عکس ...
میگفت پای تشنه استعاره از یه نوع بی رمقی هست در عین اینکه تشنه جلو رفتنه!