خانه
355K

رمان ایرانی " رعنا "

  • ۱۷:۱۷   ۱۳۹۶/۳/۲۸
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|2808 |5313 پست

    داستان رعنا


    قسمت چهل و هشتم

    بخش چهارم




    بعد از ناهار با علی و آقای سماواتی رفتیم بنگاه و باغ رو فروختیم ... قسمتی که ویلا توی اون بود دیگه مال من نبود ... البته تا روز شنبه که چک نقد می شد ...
    هزینه ی دیوارکشی رو هم به گردن خریدار گذاشتم ... و کار تموم شد ...

    وقتی برگشتیم , همه رو جمع کردم برای بله برون ... مریم از قبل همه چیز رو آماده کرده بود ...
    به من می گفت : وقتی با تو هستم انگار سوار یک ماشین شدم و با سرعت دویست کیلومتر میرم جلو ... رعنا تو چرا آروم و قرار نداری ؟
    گفتم : نمی دونم از اول بچگی همین طور بودم ... یادته تو همیشه همینو به من می گفتی ؟ عوض نمی شم ....
    وقتی همه جمع شدن گفتم : با اجازه ی آقا جون و این که تلفنی از دایی مجید رضایت گرفتم , می خوام از شما خواهش کنم اجازه بدین نازنین عروس من بشه ...

    آقای سماواتی گفت : باعث خوشحالی ماس ...

    گفتم : شرایط ما رو می دونین ... شما هم اگر شرطی دارین بفرمایید و مهر ...
    فاطمه خانم گفت : نظر نازنین اینه که هر کاری خودتون دلتون خواست در شان دو خانواده انجام بدین ... ما حرفی نمی زنیم چون به پاکی و خوبی آقا حمید ایمان داریم ...
    گفتم : باشه پس مهر رو بفرمایید ...

    نازنین گفت :رعنا جون , من و حمید توافق کردیم چهارده تا سکه ...
    من گفتم : صد تا هم من می ذارم که حمید قدر همسرشو بیشتر بدونه ...
    بعد انگشتر رو دادم به حمید و گفتم : تو بده ...
    پارچه ها رو هم مریم داد و قرار شد شب جمعه ی دیگه عقد کنیم تا محرم بشن ....
    بعد گفتم : حمید حالا کارم داره ... توام داری نازنین جون ... ببینم چیکار می کنین ... دو تایی با هم باید اینجا رو بسازین ...
    نقشه و مهندسی ساختمون اینجا با شما , من خودم نظارت می کنم ... ولی دلم می خواد رو سفیدم کنین ... هم به نفع منه , هم شما کار یاد می گیرین ... می خوام سنگ تموم بذارین چون اینجا مال همه ی ماست و می خوایم سال ها توش زندگی کنیم ...
    شوکت پرسید : می خوای بیای اینجا زندگی کنی ؟
    گفتم : بله ... اینجا رو دوست دارم و فکر می کنم خیلی عالی میشه ...


    فردای اون روز من حمید و نازنین رو خواستم تا نقشه ای که تو سرم بود براشون بگم ...
    گفتم : اول باید جلوی در , یک ساختمون برای رمضون بسازین چون اونجا باید خراب بشه ...
    دوم حیاط باید استخر داشته باشه , پس می تونین همزمان کار این دو جا رو شروع کنین ... البته نقشه ی یک حیاط زیبا با شما ... ته باغ ساختمون اصلی ساخته میشه ....
    خونه دوبلکس باید باشه ولی می خوام پایین هم دو تا اتاق خواب داشته باشه ... آشپزخونه اُپن ...
    هال و پذیرایی خیلی بزرگ ... پشت ساختمون یک سوئیت دو خوابه برای آقا کمال و شوکت خانم می خوام که راحت زندگی کنن , طوری که به خونه راه داشته باشه ... حالا برین نقشه رو بکشین ببینم چیکار می کنین ...
    عقد ساده ی حمید و نازنین با سی چهل تا مهمون برگزار شد و قرار بر این بود که بعد از تموم شدن درسشون عروسی کنن ...



    ناهید گلکار

  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان