خانه
184K

رمان ایرانی " رویایی که من داشتم "

  • ۱۲:۴۳   ۱۳۹۶/۱/۱۷
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|2808 |5313 پست

    داستان رویایی که من داشتم


    قسمت سیزدهم

    بخش اول



    ایرج دستشو گذاشت تو پشت من و گفت : بیا بریم بالا . تموم شد . خیلی اذیت شدی ، می دونم . شرمنده ام . من جبران می کنم … بیا بریم دیگه خودتو ناراحت نکن … ببین همه ی ما چقدر ناراحتیم . حمیرا هم که حال و روزش معلومه ...

    سرم پایین بود . از این که برای اونا دردسر درست کرده بودم عذاب می کشیدم .

    تورج گفت : بیا اتاق من اونجا می شینیم ، حرف می زنیم ، دل همه از این ماجرا پره ، اقلا تنها نباشیم . موافقی ؟

    گفتم : باشه میام …

    گفت : نه الان بیا ، اگر تو نیای ما میام تو اتاق تو ؛ بعد ایرج ناراحت میشه …

    ایرج گفت : اگر نیای ما اینجا می ایستم تا بیای …

    تورچ چمدون رو گذاشت تو اتاق و همون طوری که بی اختیار اشکهام می ریخت با اونا رفتم .

    روی یکی از مبل ها نشستم و همین طور که گریه می کردم چشمم افتاد به ایرج . معلوم بود که خیلی ناراحته . تا حالا اونو این طوری ندیده بودم …

    تورج پرسید : تا کی می خوای گریه کنی ؟ دلمون خون شد . تو رو خدا نکن … اگر حرف بزنی دلت خالی میشه …

    گفتم : دل من خالی نمیشه ، هیچ وقت … تا وقتی پدر و مادرم زنده بودن کسی با من بد حرف نزده بود چه برسه به اینکه منو بزنه … خوب خیلی عذاب می کشم . دست خودم نیست . نمی دونم شاید هم عادت کنم ( لبخند تلخی زدم ) البته این دفعه ی اولم نیست بار دومه که کتک می خورم . شاید کم کم عادت کنم .

    ایرج چشمهاش پر از اشک بود ، ولی تورج پرسید : دفعه ی اول به این هیجان انگیزی بود ؟ کی تو رو زد ؟

    اینقدر این حرف رو عادی و بامزه زد که من خندم گرفت … گفتم : هادی دستمو گرفت زنش منو زد …

    اونم خیلی بد بود در حالی که گناهی نداشتم ….



     ناهید گلکار

  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان