خانه
115K

رمان ایرانی " یکی مثل تو "

  • ۱۲:۱۹   ۱۳۹۶/۷/۲۷
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|2808 |5313 پست

    داستان یکی مثل تو 🌺


    قسمت بیست و یکم

    بخش چهارم




    نمی دونم اگر من اونقدر پولدار بودم دلم می خواست که چنین عروسی بگیرم یا نه ...
    ولی دلم یک عروسی می خواست مثل برادرهام ... می زدیم و می رقصیدیم و خوش می گذروندیم ... بدون ریا ... بدون تظاهر ... صاف و ساده ...
    این بود که تمام شب اوقاتم تلخ بود و از اینکه تصمیم گرفته بودم با نسترن ازدواج کنم , پشیمون بودم و از نظر احساسی هم ازش دور شدم ...
    حتی چند وقتی بود که کار رو بهانه می کردم و نمی رفتم ببینمش و اونم سخت سرگرم خرج کردن پول پدرش بود ...
    من هنوز نمی دونستم آقای زاهدی چه کاری انجام می ده که این همه پول در میاره و این طور بی محابا خرج می کنه ...
    اون شب هم ماشین نسترن رو گرفتن و به جای اون , با صدای بلند تو مجلس اعلام کردن یک کادو برای داماد عزیزشون دارن و به من یک پرادو هدیه دادن ... که حتی آقای دکتر یزدی که ما رو می شناخت , به من گفت : پسر جون دستتو خوب جایی گذاشتی آفرین به تو , حسابی نونت تو روغنه ...
    و پدربزرگ خودم از این کادو به وجد اومده بود و گفت : حالا می چسبه یک شمال ما رو ببری ...
    ولی دایی مجید آخرای مجلس اومد و با یک لبخند تمسخرآمیز گفت : خدا می دونه تقاص اینا رو تو چطوری باید پس بدی ... برزو جان زیاد خوشحال نباش دایی , این چیزا تاوان داره ...

    گفتم :کجایی که دارم پس می دم دایی جون ...
    گفت : نه جانم , صبر داشته باش ... ان شالله که خوشبخت بشی ولی من خوشم نیومد از کاراشون ...
    خلاصه بابت اون ماشین که مال من نبود و سندش به نام نسترن زده شده بود , من اون شب خیلی حرفا شنیدم و تو خودم شکستم ...
    توی اون عروسی تحقیر می شدم ... وقتی یکی از من و مامانم بابت اون عروسی تشکر می کرد , وا می رفتم و نمی دونستم چی بگم ...
    صورت مامان رو که می دیدم که اخم هاش از هم باز نمی شه ,,اعصابم بیشتر از هم می پاشید ...
    و چشمم کسی رو نمی دید .. .فقط سرمو تکون می دادم ...
    وقتی نسترن خواست برقصه , یک دسته اسکناس از مامانش گرفت و کرد تو جیب من که شاباش بدم ...
    عصبانی شدم که : من بلد نیستم برقصم ...

    و پولو برگردوندم به مامانش که چون جلوی همه این کارو با من کرده بود , منم جلوی جمع این کارو کردم ...



    ناهید گلکار

  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان