خانه
41.6K

رمان ایرانی " یک اشتباه جزیی "

  • ۲۲:۲۸   ۱۳۹۶/۱۱/۲۱
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|2808 |5313 پست

    یک اشتباه جزیی 🌹


    قسمت اول

    بخش دوم



    برای من باورکردنی نبود که بشه به همین آسونی از آینده و عالم غیب خبر آرود ...
    تا اون روز از من پرسید : الان ببین احمد کجاست ؟
    کمی فکر کردم و یک مرتبه شوهر اونو تو یک رستوران سنتی دیدم که با یک زن نشسته بود و همینو بدون فکر به زبون آوردم ...
    دستش شروع کرد به لرزیدن و گفت : چیکار می کنن ؟ زود بگو ...

    ولی من تمرکزم رو از دست داده بودم و دیگه نمی تونستم اونا رو ببینم ...
    فرح  هم متوجه شد و فورا فهمید و گفت : انرژی من قطع شد , باید بیدارت کنم ...
    البته من خوابی که اون می گفت رو نمی فهمیدم ولی اصرار داشت چشمم رو باز نکنم تا اون منو به روش خودش بیدار کنه ... می گفت باید چاکراهاتو ببندم بعد چشمت رو باز کنی ...
    وقتی مثلا از خواب بیدار شدم , فرح هراسون بود ... انگار صورتش می لرزید و شروع کرد به گریه کردن ...
    در حالی که من از کاری که کردم پشیمون بودم و می دونستم یک فکر بی مورد به ذهنم رسیده ...
    اون با عجله مانتوش برداشت و تنش کرد و گفت : خودم می دونستم احمد باهاش رابطه داره ...
    پرسیدم : کیه؟ تو می شناسیش ؟
    گفت : آره , همین معصومِ بی وجدان ...
    با تعجب پرسیدم : همین معصوم که همیشه میاد خونه ات و با هم مثل خواهرین ؟
    گفت : آره , کثافت ... صبر کن ثابت کنم , خدمتش می رسم ...



    ناهید گلکار

  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان