خانه
41.6K

رمان ایرانی " یک اشتباه جزیی "

  • ۰۱:۲۷   ۱۳۹۶/۱۱/۲۶
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|2808 |5313 پست

    یک اشتباه جزیی 🌹


    قسمت چهارم

    بخش چهارم



    فرح آماده شد که بره در اون خونه ...

    دیگه حسی برام نمونده بود ... گفتم : من نمیام , عادت ندارم به مسعود دروغ بگم , همون طور که انتظار ندارم اون به من دروغ بگه ... تو برو ...
    فرح گفت : اَه , ترسو ... تو چقدر بی عرضه ای ...

    و رفت ...
    من از دور نگاه می کردم ... داشتم خودمو لعنت می کردم و می گفتم : ای خدا این بار منو از دست فرح نجات بده , دیگه از این کارا نمی کنم ...
    یک مرد درو روش باز کرد و یکم با هم حرف زدن و برگشت اومد ...

    پرسیدم : چی شد ؟
    گفت : بریم , چیزی نفهمیدم ... پرسیدم منزل آقای هدایت ؟ اونم گفت اشتباهه ... دیگه چیزی نتونستم بگم ...


    اون شب من بعد از مسعود رسیدم خونه ی مامانم ...
    داشت با کیارش بازی می کرد و با بابام حرف می زد ... جلوی پام بلند شد و با مهربونی پرسید : کجا بودی ؟ حالت خوبه ؟ خرید هم که نکردی ...

    گفتم : با فرح بودم ... اونو که می شناسی , آدم رو علاف می کنه ... اعصابم رو خورد کرده ...

    اصلا ولش کن , دیگه یادآوری نکنم ...

    مامان منتظر من بود تا شام رو بکشه ... با هم رفتیم تو آشپزخونه ...
    با تردید از من پرسید : تو کجا بودی ؟ راستشو بگو ...
    گفتم : نه به خدا ... نه ... نمی دونم ... ای بابا ... با فرح بودم دیگه , بهتون که گفتم ...
    مامان گفت : من اون چشم های تو رو می شناسم , یک کاری کردی که خودت راضی نیستی ...
    مراقب باش ... با این فرح هم اینقدر این ور اون ور نرو ...
    گفتم : نه اینکه سه سالمه ؟ می دونم خودم مامان جون ...



    ناهید گلکار

  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان