خانه
41.6K

رمان ایرانی " یک اشتباه جزیی "

  • ۰۱:۴۶   ۱۳۹۶/۱۱/۲۹
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|2808 |5313 پست

    یک اشتباه جزیی 🌹


    قسمت هفتم

    بخش ششم




    مسعود درو هل داد و باز شد و با لحن بد و توهین آمیزی گفت : بیا بیرون تحفه , بهزاد اومده ... بیا بهش بگو چه گندی بالا آوردی ؟
    من به پشتیبانی بهزاد شیر شدم ولی تا چشمم به اون افتاد , گریه ام گرفت و گفتم: این احمق , قبل از اینکه گناه من بهش ثابت بشه منو زد ...
    ببین جای سیلی تو صورتم مونده ... تو براش تعریف کن سر خاک چی شد ؟
    بهزاد گفت : نمی فهمم , اصلا به من نگفتین موضوع چیه ؟ سر خاک چی شد که من بگم ؟ ...
    گفتم : تو اول تعریف کن وقتی مسعود رفته بود با تابوت بیاد و من از دستشویی اومدم چه اتفاقی افتاد ؟
    گفت : خوب منم رفتم دنبال اونا و با هم اومدیم و فرح خانم رو خاک کردیم ..و دقیقا بگو چی باید بگم ؟
    مسعود گفت : ولش کن , می خواد حرف تو دهن تو بذاره ...
    گفتم : تو ساکت باش ... بهزاد من از دستشویی اومدم بیرون , فکر کردم فرح رو گذاشتن تو قبر ...
    گفت : آهان اون که با مزه بود ... گلناز بدو بدو اومد و تا دید من سر یک خاک ایستادم فکر کرد فرح اونجاست , شروع کرد به گریه کردن و خودشو زدن که می خواستم ببینمش ...
    حالا من هر چی دستشو می کشم نمی فهمه ...

    بالاخره بلندش کردم و بهش گفتم ... یک مرتبه گریه اش بند اومد و روسریشو کشید جلو تا کسی ندیده از اونجا بریم ...
    ولی مسعود باید بودی زنش رو می دیدی , مات مونده بود و به گلناز نگاه می کرد ...
    گفتم : بفرمایید آقا , همین بود ...



    ناهید گلکار

  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان