خانه
41.5K

رمان ایرانی " یک اشتباه جزیی "

  • ۱۱:۴۷   ۱۳۹۶/۱۲/۴
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|2808 |5313 پست

    یک اشتباه جزیی 🌹


    قسمت یازدهم

    بخش پنجم




    درو بستم و پایین پله ها چند بار از روی حرص و خشم گفتم : اوووح ... اوووح ...

    و تند تند از پله ها بالا رفتم ...
    تو ذهنم غوغایی به پا شده بود ... بیخودی سرمو می خاروندم و مرتب پلک می زدم ...
    نشستم کنار کیا و کمکش کردم غذا شو تموم کنه ... و بردمش تو تختش ...

    درو بستم ...
    تصمیم خودم رو گرفته بودم ... فکر می کردم : چرا ؟ چرا نمی خواد بشنوه ؟
    آره گلناز خانم ... اون اگر می خواست , خودش دنبال حقیقت بود ... اون داره فرار می کنه ... مثل اینکه فرح راست گفته بود ...
    حالا می بینی آقا مسعود ... می بینی وقتی به پام افتادی , با لگد می زنم تخت سینه ات ... اونقدرها بدبخت نشدم که دیگه منتظر تو باشم ...
    گمشو برو هر کجا که می خوای بری ... تموم شد آقا مسعود ...


    بعد از ظهر رفتم یک قفل ساز آوردم و قفل در رو هم پایین و هم بالا رو عوض کردم ...
    و تند تند و با خودم می گفتم : باید خودم , خودمو رو اداره کنم ... باید یک کار دیگه پیدا کنم که بعد از ظهرها برم سر کار ... اینطوری محتاج مسعود نیستم ...

    باید هر چی زودتر اینجا رو خالی کنم و برم یک خونه ی ارزون تر بگیرم ....
    دیگه مسعود تو زندگی من جایی نداره ... اینقدرها هم حقیر نشدم ... غلط می کنه ... بی عرضه , بره پیش مامان جونش زندگی کنه یا هر خر دیگه ای ...
    به درد همون هم می خوره ...

    من خودم تو رو بزرگ کردم آقا مسعود , خودمم می دونم چطور کوچیکت کنم ...



    ناهید گلکار

  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان