سفره های افطاری دانشجویی

خیلی خوووش میگذرههههههههههههه

چقدر سفرشون شاهانه بود ماها فقط اینو داشتیم

خخخخخخخخخ
دیگه واسه عکس گرفتنه

چقدر اتاقاشون تمیز بودن!

متاسفانه یا خوشبختانه بنده تجربه خوابگاه ندارم.

خوش به حالت که نداشتی

من هیچوقت از خوابگاه خوشم نیومده

چه تمیز و مرتبن اینا
چقدرم زیادن، البته من خوابگاه رو تجربه نکردم، ولی یه خونه دو طبقه دانشجویی بود که تو هر طبقه ش 3 تا بودیم و لی خوب 6 تامون خیلی دوست بودیم با اینکه از 3 دانشگاه مختلف بودیم تو اصفهان و سپاهان شهر و بهارستان(اطراف اصفهان).
ولی تجربه ی خیلی جالبیه زندگی خارج از شهر خودت و با آدمایی که از قبل نمیشناختی. سختی ها و خوبیای خودش رو داشت

خب شما خونه بودی خوابگاه که نبودی خوابگاه هم تعداد بیشتره هم فضاشم کافی نیست من که هم لیسانسو هم ارشدو خوابگاه بودم خیلی از دانشجوا متاسفانه رعایت نمیکنن اصول همزیستی در کنارهمدیگه رو

بله میدونم. خیلی دوست هایی دارم که خوابگاه بودن و منم خیلی روزا رفتم پیششون گاهی دو روز موندم. خبر دارم که خیلی سخت تره.
البته معنیش این نیست که زندگی تو خونه سخت نیست. اونم خیلی سختیا داره 6 نفر آدم با سلیقه ها و اعتقادات و رفتار مختلف و بحث های چالشی مثل کرایه خونه و برق و تلفن و ... که اگه یکی نده همه یا باید جورش رو بکشن یا متضرر میشن و درگیری های کی بود کی بود، من نبودم و ...
خوابگاه این بخشش که یه مسئولی داره و تو مسئول کار خودتی فقط و ... راحت تره. اما خونه همه مسئولیت و مدیریت همه چیز با خود افراده و این بخشش سخته اما به جاش خوشی های موازیش بیشتره.