1) "اگر آگهی بازرگانی شما شامل یک ایده بزرگ باشد، مانند یک کشتی در شب عبور خواهد کرد. من شک دارم که از هر صد کمپین، یکی شامل یک ایده بزرگ باشد."
بعید نیست که یک کمپین تبلیغاتی موفق نباشد، دلیلش هم این است که در آن خلاقیت وجود ندارد. عقیده اوگیلوی این بود که در دنیای عادی باید حدوسط را با ایده ای بزرگ شکافت و توجه مردم را به سوی خود جلب کرد.
یک ایده بزرگ را با ایده پرزرق و برق اشتباه نگیرید. یک ایده بزرگ به معنی دیدن چیزی است که هنوز کس دیگری آن را ندیده و باید به اندازه کافی شجاع بود و آن ایده را عملی کرد. مهم این نیست که یک ایده عجیب و غریب داشته باشیم، مهم این است که کاری متفاوت انجام دهیم و آن را موفق کنیم.
2) " در دنیای تجارت مدرن، خلاق بودن بی فایده است، مگراینکه بتوانید آنچه را که خلق کرده اید بفروشید."
این مورد شاید متناقض با مورد اول به نظر آید، اما نکته این است که شما نباید خلاق باشید فقط برای اینکه خلاق باشید؛ باید خلاق باشید برای دستیابی به مهمترین چیز برای یک بازاری؛ یعنی فروش.
خلاقیت خود به خود با فروش بیشتر برابر نیست؛ بلکه چگونگی به کارگیری خلاقیت است که اهمیت زیادی دارد.
3) "من از تبلیغات پرصدا و آشکار، کمرنگ و تار و فریبکار بیزارم. آژانس هایی که از این اصول تخطی میکنند قابل احترام نیستند."
بیشتر مردم فکر میکنند که آیا این یک نکته بازاریابی است یا درس اخلاق؟! که قطعا هر دو عنصر را داراست. اوگیلوی در وهله اول میخواست که آگهی هایش صداقت و درستی داشته باشند، او به دنبال تبلیغات کوتاه مدت که منجر به ناراحتی بلندمدت برای کارمندان و آژانسش میشد،نبود.
چه برای ایجاد پیشینه و میراث و چه برای شهرت و اعتبار، اوگیلوی سعی داشت آگهی خلق کند که برای صدها سال مورد احترام و ستایش قرار گیرد؛ او همیشه تصویر شخصی خود را در سر داشت.