خانه
2.55M

شعر و شیدایی

  • ۱۷:۴۵   ۱۳۹۴/۹/۴
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28195 |24368 پست

                            

  • leftPublish
  • ۱۵:۱۰   ۱۳۹۴/۹/۷
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28195 |24368 پست
    ﺧﺒﺮﺕ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﻟﺘﻨﮓ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ
    ﺑﯿﻘﺮﺍﺭ ﺗﻮ ﻭ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺳﯿﺎﻫﺖ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ

    ﺧﺒﺮﺕ ﻫﺴﺖ ﺩﻟﻢ ﻣﺴﺖ ﺣﻀﻮﺭ ﺗﻮ ﺷﺪﻩ
    ﻋﺎﺷﻖ ﻭﺷﯿﻔﺘﻪ ﯼ ﺯﻧﮓ ﺻﺪﺍﯾﺖ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ

    ﺧﺒﺮﺕ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻭ ﺑﻬﺎﺭﻡ ﺷﺪﻩ ﺍﯼ
    ﭼﻮﻥ ﭘﺮﺳﺘﻮﯼ ﻣﻬﺎﺟﺮ , ﻧﮕﺮﺍﻧﺖ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ

    ﺧﻂ ﺑﻪ ﺧﻂ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﻡ ﭘﺮﺷﺪﻩ ﺍﺯ ﺑﻮﺩﻥ ﺗﻮ
    ﺧﺒﺮﺕ ﻧﯿﺴﺖ ﻭ ﺷﺎﺩﻡ ﮐﻪ ﻓﺪﺍﯾﺖ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ...
  • ۱۵:۱۱   ۱۳۹۴/۹/۷
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28195 |24368 پست
    میان هر نفسی که میکِشم....

    همهمه ای است ،

    که از همه پنهان....

    از تو چه پنهان ...

    میان هر نفسی ک میکِشم ...

    تو هستی ..

    که می کِشم " تو را "

    که می کُشی " مَرا "
  • ۱۵:۱۲   ۱۳۹۴/۹/۷
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28195 |24368 پست
    از حکيمي پرسيدند:
    معني زن چيست؟
    با تبّسم گفت: لوحي از شيشه است
    که شفّاف بوده و باطنش را مي تواني ببيني.
    اگر با مدارا او را لمس کني
    درخشش افزون مي شود
    و صورت خود را در آن مى بيني
    اما اگر روزي آن را شکستي
    جمع کردن شکسته هايش بر تو سخت مى شود
    اگر احياناً جمعش کردي
    که بچسباني بين شکسته هايش
    فاصله مي افتد
    و هر موقع دست به محل
    شکستگي بکشي دستت زخمي ميشود.
    زن اينچنين است پس آن را نشکن
  • ۱۵:۱۲   ۱۳۹۴/۹/۷
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28195 |24368 پست
    چشمم سر کوچه بی ثمر می گردد
    بیچاره دلم که در به در می گردد

    کُشتی تو مرا و منتظر می مانم
    قاتل به محل قتل برمی گردد .
  • ۱۵:۱۳   ۱۳۹۴/۹/۷
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28195 |24368 پست
    بعضي از آدمها پر از مفهوم هستند
    پر از حس هاي خوبند
    پر از حرف هاي نگفته اند
    چه هستند .. هستند
    و چه نيستند .. هستند
    يادشان . خاطرشان . حس هاي خوبشان
    آدمها .. بعضي هايشان .. سکوتشان هم پر از حرف هست
    پـر از مرهم به هر زخم است !
  • leftPublish
  • ۱۵:۴۵   ۱۳۹۴/۹/۷
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28195 |24368 پست
    آنک ...
    پاییز است

    میان مهر و آبان پلی می زنم

    تا تو

    مهربانِ من باشی.
  • ۱۵:۵۰   ۱۳۹۴/۹/۷
    avatar
    نازنین جون
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|28195 |24368 پست
    بی اجازه
    دوستت دارم
    و این جرم کمی نیست

    مرا ببخش ؛

    اگرچه
    متهم ردیف اول
    چشمهای تـــوست ،
    نه قلب من ...
  • ۱۶:۲۶   ۱۳۹۴/۹/۷
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48381 |46689 پست
    دچار
    به یادتم هنوزم، اگر چه زود رفتی
    اگرچه بی‌تفاوت به هرچه بود رفتی

    به یادتم هنوزم، اگر چه پر کشیدی
    اگرچه تلخ اما به آرزوت رسیدی


    من و همین یه عکست به هم علاقه داریم
    که سالیان ساله به درد هم دچاریم

    خودت که دیگه نیستی، نبایدم بدونی
    عذاب غیر از این نیست که چشم به راه بمونیم

    روزنه‌ی امید از کنار من سفر کرد
    چه تلخه اینکه باید یه عمر بی تو سر کرد

    همیشه خاک سرده، همیشه سرد بوده
    کنار هر دوایی همیشه درد بوده
  • ۱۶:۲۷   ۱۳۹۴/۹/۷
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48381 |46689 پست
    باران برای تو می بارد

    این برگ‌های زرد
    به خاطر پاییز نیست
    که از شاخه می‌افتند
    قرار است تو از این کوچه بگذری

    و آن‌ها
    پیشی می‌گیرند از یکدیگر
    برای فرش کردن مسیرت..

    گنجشک‌ها
    از روی عادت نمی‌خوانند،
    سرودی دسته‌جمعی را تمرین می‌کنند
    برای خوش‌آمد گفتن
    به تو..

    باران برای تو می‌بارد
    و رنگین‌کمان
    – ایستاده بر پنجه‌ی پاهایش –
    سرک کشیده از پسِ کوه
    تا رسیدن تو را تماشا کند.

    نسیم هم مُدام
    می‌رود و بازمی‌گردد
    با رؤیای گذر از درز روسری
    و دزدیدن عطر موهایت!
    زمین و عقربه‌ی ساعت‌ها
    برای تو می‌گردند
    و من
    به دورِ تو!

    یغما گلرویی
  • ۱۶:۲۸   ۱۳۹۴/۹/۷
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48381 |46689 پست
    تنها تویی تو که می‌تپی به نبض این رهایی
    تو فارغ از وفور سایه‌هایی

    باز آ که جز تو جهان من حقیقتی ندارد
    تو می‌روی که ابر غم ببارد


    به سمت ماندنت راهی
    نمی‌شوی چرا گاهی؟
    ستاره هدیه کن به مشت پوچ شب‌ها

    شمرده‌تر بگو با من
    حروف رفتنت تا من
    بگیرم از دلت همه بهانه‌ها را

    آشوبم، آرامشم تویی
    به هر ترانه‌ای سر می‌کشم تویی
    سحر اضافه کن به فهم آسمانم

    آشوبم، آرامشم تویی
    به هر ترانه‌ای سر می‌کشم تویی
    بیا که بی تو من غم دو صد خزانم

    بگذار بگویم که از سراب این و آن بریدم
    من از عطش ترانه آفریدم

    احسان حائری
  • leftPublish
  • ۱۶:۲۸   ۱۳۹۴/۹/۷
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48381 |46689 پست
    میون این همه کوچه که بهم پیوسته
    کوچه‌ی قدیمی ما کوچه‌ی بن‌بسته

    دیوار کاه‌گلی یه باغ خشک، که پر از شعرای یادگاریه
    مونده بین ما و اون رود بزرگ، که همیشه مثل موندن جاریه


    صدای رود بزرگ، همیشه تو گوش ماست
    این صدا لالاییِ خواب خوب بچه‌هاست

    کوچه اما هر چی هست، کوچه‌ی خاطره‌هاست
    اگه تشنه‌ست اگه خشک، مال ماست کوچه‌ی ماست

    توی این کوچه به دنیا اومدیم
    توی این کوچه داریم پا می‌گیریم
    یه روزم مثل پدربزرگ باید
    تو همین کوچه‌ی بن‌بست بمیریم

    اما ما عاشق رودیم مگه نه؟
    نمی‌تونیم پشت دیوار بمونیم
    ما یه عمره تشنه بودیم مگه نه؟
    نباید آیه‌ی حسرت بخونیم

    دست خسته‌مو بگیر تا دیوار گلی رو خراب کنیم
    یه روزی، هر روزی باشه دیر و زود
    می‌رسیم با هم به اون رود بزرگ
    تنای تشنه‌مونو می‌زنیم به پاکی زلال رود

    ایرج جنتی عطایی

  • ۱۶:۲۹   ۱۳۹۴/۹/۷
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48381 |46689 پست
    ای دوست کجایی؟

    من با همه‌ی درد جهان ساختم اما
    با درد تو هر ثانیه در حال نبردم
    تو دور شدی از من و با این همه یک عمر
    من غیر تو حتا به کسی فکر نکردم

    من خسته تن از این همه تاوان جدایی
    ای بی‌خبر از حال من امروز کجایی
    من صبر نکردم که به این روز بیفتم
    انقدر نگو صبر کنم تا تو بیایی
    ای دوست کجایی؟

    انقدر که راحت به خودم سخت گرفتم
    از عشق شده باور من درد کشیدن
    گیرم همه آینده‌ی من پاک شد از تو
    با خاطره‌های تو چه باید بکنم من

    من خسته‌ام از این همه تاوان جدایی
    ای بی‌خبر از حال من امروز کجایی
    من صبر نکردم که به این روز بیفتم
    انقدر نگو صبر کنم تا تو بیایی
    ای دوست کجایی؟

    روزبه بمانی
  • ۱۶:۲۹   ۱۳۹۴/۹/۷
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48381 |46689 پست
    شب آخر

    سکوتت را ندانستم، نگاهم را نفهمیدی
    نگفتم گفتنی‌ها رو، تو هم هرگز نپرسیدی

    شبی که شام آخر بود، به دست دوست خنجر بود
    میان عشق و آینه یه جنگ نابرابر بود


    چه جنگ نابرابری، چه دستی و چه خنجری
    چه قصه‌ی محقری، چه اول و چه آخری

    ندانستیم و دل بستیم، نپرسیدیم و پیوستیم
    ولی هرگز نفهمیدیم شکار سایه‌ها هستیم

    سفر با تو چه زیبا بود، به زیبایی رویا بود
    نمی‌دیدیم و می‌رفتیم، هزاران سایه با ما بود

    سکوتت را ندانستم، نگاهم را نفهمیدی
    نگفتم گفتنی‌ها رو، تو هم هرگز نپرسیدی

    در آن هنگامه‌ی تردید، در آن بن‌بست بی‌امید
    در آن ساعت که باغ عشق به دست باد پرپر بود
    در آن ساعت هزاران سال به یک لحظه برابر بود
    شب آغاز تنهایی، شب پایان باور بود

    اردلان سرفراز
  • ۱۶:۳۰   ۱۳۹۴/۹/۷
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48381 |46689 پست
    آری آغاز دوست داشتن است

    امشب از آسمان دیده‌ی تو
    روی شعرم ستاره می‌بارد
    در زمستان دشت کاغذها
    پنجه‌هایم جرقه می‌کارد


    شعر دیوانه‌ی تب‌آلودم
    شرمگین از شیار خواهش‌ها
    پیکرش را دوباره می‌سوزد
    عطش جاودان آتش‌ها

    آری آغاز دوست داشتن است
    گرچه پایان راه ناپیداست
    من به پایان دگر نیندیشم
    که همین دوست داشتن زیباست

    شب پر از قطره‌های الماس است
    از سیاهی چرا هراسیدن
    آنچه از شب به جای می‌ماند
    عطر سکرآور گل یاس است

    آه بگذار گم شوم در تو
    کس نیابد دگر نشانه‌ی من
    روح سوزان و آه مرطوبت
    بوزد بر تن ترانه من

    آه بگذار زین دریچه باز
    خفته بر بال گرم رویاها
    همره روزها سفر گیرم
    بگریزم ز مرز دنیاها

    دانی از زندگی چه می‌خواهم
    من تو باشم.. تو.. پای تا سر تو
    زندگی گر هزار باره بود
    بار دیگر تو.. بار دیگر تو

    آنچه در من نهفته دریایی ست
    کی توان نهفتنم باشد
    با تو زین سهمگین طوفان
    کاش یارای گفتنم باشد

    بس که لبریزم از تو می‌خواهم
    بروم در میان صحراها
    سر بسایم به سنگ کوهستان
    تن بکوبم به موج دریاها

    بس که لبریزم از تو می‌خواهم
    چون غباری ز خود فرو ریزم
    زیر پای تو سر نهم آرام
    به سبک سایه به تو آویزم

    آری آغاز دوست داشتن است
    گرچه پایان راه نا پیداست
    من به پایان دگر نیندیشم
    که همین دوست داشتن زیباست

    فروغ فرخزاد

  • ۱۶:۳۰   ۱۳۹۴/۹/۷
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48381 |46689 پست
    من از عشق لبریزم

    هوا سرد است
    من از عشق لبریزم
    چنان گرمم
    چنان با یاد تو در خویش سرگرمم
    که رفت روزها و لحظه‌ها از خاطرم رفته است

    هوا سرد است اما من
    به شور و شوق دلگرمم
    چه فرقی می‌کند فصل بهاران یا زمستان است؟
    تو را هر شب درون خواب می‌بینم..

    تمام دسته‌های نرگس دی‌ماه را در راه می‌چینم
    و وقتی از میان کوچه می‌آیی
    و وقتی قامتت را در زلال اشک می‌بینم
    به خود آرام می‌گویم:
    دوباره خواب می‌بینم!
    دوباره وعده‌ی دیدارمان در خواب شب باشد

    بیا..
    من دسته‌های نرگس دی ماه را در راه می‌چینم.

    لیلا مؤمن‌پور

  • ۱۶:۳۰   ۱۳۹۴/۹/۷
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48381 |46689 پست
    محض رضای عشق

    تاریک کوچه‌های مرا آفتاب کن
    با داغ‌های تازه، دلم را مجاب کن

    ابری غریب در دل من رخنه کرده است
    بر من بتاب، چشم مرا غرق آب کن


    ای عشق ای تبلور آن آرزوی سبز
    برخیز و چون سکوت، دلم را خطاب کن

    ای تیغ سرخ زخم، کجا می‌روی چنین
    محض رضای عشق، مرا انتخاب کن

    ای عشق، زیر تیغ تو ما سر نهاده‌ایم
    لطفی اگر نمی‌کنی، اینک عتاب کن

    سلمان هراتی
  • ۱۶:۳۰   ۱۳۹۴/۹/۷
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48381 |46689 پست
    چشم تو

    کاش می‌دیدم چیست
    آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاری است
    آه وقتی که تو لبخند نگاهت را
    می‌تابانی

    بال مژگان بلندت را
    می‌خوابانی
    آه وقتی که توچشمانت
    آن جام لبالب از جان‌دارو را
    سوی این تشنه جان سوخته می‌گردانی
    موج موسیقی عشق
    از دلم می‌گذرد
    روح گل‌رنگ شراب
    در تنم می‌گردد
    دست ویرانگر شوق
    پرپرم می‌کند ای غنچه رنگین، پرپر

    من در آن لحظه که چشم تو به من می‌نگرد
    برگ خشکیده ایمان را
    در پنجه باد
    رقص شیطان خواهش را
    در آتش سبز
    نور پنهانی بخشش را
    در چشمه مهر
    اهتزاز ابدیت را می‌بینم

    بیش از این سوی نگاهت نتوانم نگریست
    اهتزاز ابدیت را یارای تماشایم نیست
    کاش می‌گفتی چیست
    آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاری است

    فریدون مشیری
  • ۱۶:۳۱   ۱۳۹۴/۹/۷
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48381 |46689 پست
    خوب‌ترین حادثه

    با همه‌ی بی سر و سامانی‌ام
    باز به دنبال پریشانی‌ام

    طاقت فرسودگی‌ام هیچ نیست
    در پی ویران شدنی آنی‌ام


    آمده‌ام بلکه نگاهم کنی
    عاشق آن لحظه‌ی طوفانی‌ام

    دلخوش گرمای کسی نیستم
    آمده‌ام تا تو بسوزانی‌ام

    آمده‌ام با عطش سال‌ها
    تا تو کمی عشق بنوشانی‌ام

    ماهی برگشته ز دریا شدم
    تا تو بگیری و بمیرانی‌ام

    خوب‌ترین حادثه می‌دانمت
    خوب‌ترین حادثه می‌دانی‌ام؟

    حرف بزن ابر مرا باز کن
    دیر زمانی است که بارانی‌ام

    حرف بزن، حرف بزن، سال‌هاست
    تشنه‌ی یک صحبت طولانی‌ام

    ها به کجا میکشی‌ام خوب من؟
    ها نکشانی به پشیمانی‌ام!

    محمدعلی بهمنی
  • ۱۶:۳۲   ۱۳۹۴/۹/۷
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48381 |46689 پست
    شبان عاشق

    من همان شبان عاشقم
    سینه چاک و ساکت و غریب
    بی‌تکلف و رها
    در خراب دشتهای دور

    در پی تو می‌دوم
    ساده و صبور
    یک سبد ستاره چیده‌ام برای تو
    یک سبد ستاره
    کوزه ای پرآب
    دسته‌ای گل از نگاه آفتاب

    یک عبا برای شانه‌های مهربان تو
    در شبان سرد
    چاروقی برای گامهای پرتوان تو
    در هجوم درد

    من همان بلال الکنم
    در تلفط تو ناتوان
    آه از عتاب!

    سلمان هراتی
  • ۱۶:۳۲   ۱۳۹۴/۹/۷
    avatar
    mona monaکاپ آشپزی کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|48381 |46689 پست
    غزلواره

    این عشق ماندنی
    این شعر بودنی
    این لحظه‌های با تو نشستن
    سرودنی‌ست


    این لحظه های ناب
    در لحظه‌های بی خودی و مستی
    شعر بلند حافظ تو
    شنودنی‌ست

    این سر نه مست باده
    این سر که مست
    مست دو چشم سیاه توست
    اینک به خاک پای تو می‌سایم
    کاین سر به خاک پای تو با شوق
    ستودنی‌ست

    تنها تو را ستودم
    آن سان ستودمت که بدانند مردمان
    محبوب من به سان خدایان
    ستودنی‌ست

    من پاکباز عاشقم
    از عاشقان تو
    با مرگ آزمای
    با مرگ …
    اگر که شیوه تو
    آزمودنی‌ست

    این تیره روزگار در پرده غبار
    دلم را فرو گرفت
    تنها به خنده
    یا به شکر خنده‌های تو
    گرد و غبار از دل تنگم
    زدودنی‌ست

    در روزگار هر که ندزدید مفت باخت
    من نیز می‌ربایم
    اما چه؟
    بوسه، بوسه از آن لب
    ربودنی‌ست

    تنها تویی که بود و نبودت یگانه بود
    غیر از تو
    هر که بود هر آنچه نمود نیست
    بگشای در به روی من و عهد عشق بند
    کاین عهد بستنی
    این در گشودنی ست

    این شعر خواندنی
    این شعر ماندنی
    این شور بودنی
    این لحظه‌های پرشور
    این لحظه‌های ناب
    این لحظه‌های با تو نشستن
    سرودنی‌ست

    حمید مصدق
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان