صندلی داغ

جدیدترین مطالب این تاپیک (کلیک کنید)

۱۴:۲۹ ۱۳۹۶/۶/۱۳

مامان مانیا

پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|20254 |8895 پست

بهزاد لابی :
خوب من اینقدر با تو دوست بودم اینجا که فکر میکنم سوال نپرسیده ندارم اما سعیم رو میکنم. بسته اول :

- اگه متوجه بشی که مانیا مثلا تو سن 17، 18 سالگی وارد یه رابطه تقریبا کامل شده اما بهت نمیگه چیکار میکنی؟
مسلماً خیلی ناراحت میشم ...نه بخاطر منعیات مرسوم که اصلا باورشون ندارم...بیشتر بخاطر آسیب دیدن روحش...مطمئنا همراهیش میکنم و بهیچ وجه نمیزارم بیشتر آسیب ببینه و البته تنبیه بخاطر کم تجربگیش...
- اگه حامد روز تولدت رو فراموش کنه، چه حس و عملی داری؟
خیلی پیش میاد این مساله اتفاق بیافته اصلنم ناراحت نمیشم...چون حامد تو این فازا نیست کلا...اما خب یجا ی کادویی چیزی ازش میگیرم خودم

- اگه من الان تو خصوصی بهت بگم خیلی فوری به 500 هزار تومن نیاز دارم، ماه دیگه بهت پس میدم، چی جواب میدی؟
نمیدم بهت

- اگه شب عروسی یکی بری آرایشگاه کلا گند بزنه، رنگ موهات خراب کنه، نمیدونم پوستت به لوازمش حساسیت بده بسوزه و ... چیکار میکنی؟
نمیرم عروسی

- بعد از اون سوتی افتادن، سوتی باحالی اگه تو محیط کار دادی تعریف کن
تو راهرو داشتم آهنگ جان مریم رو تقریبا زیر زبونی ولی بلند زمزمه میکردم یهو مدیر یکی دیگه از قسمتا پشت سرم درومد...ازونجاییم که دل ضعیفی داره گفت خانم رضایی حیف شدیااااا

- دوست داری خانم های زیباکده ای رو ببینی؟ اگه تهران بودی این نمایشگاههای زیباکده رو میرفتی؟ اگه آره اسم 3 نفر اولی که دوست داری ببینیشون رو بگو
آره شاید اگه تهران بودم میرفتم شایدم نمیرفتم بخاطر فاصله های زیاد...خانومارم بخوام بگم...همهرو دوس دارم ببینم اما از لحاظ تطابق واقعیت و ساخته ذهنیم دوس دارم آذر...مهرنوش آسمان و مونا رو ببینم...
- دلیل اصلیت ازینکه شاغلی چیه؟ اگه وضع مالیتون چقدر بهتر بشه به فکر استعفا میفتی؟
واقعا نمیدونم چرا شاغلم بهزاد با وجود اینکه خیلیم راضی نیستم...نمیدونم واقعا دلیلش چیه...شاید علت اصلیش دور شدنم از محیط رسمیه جامعه و خونه نشین شدنو پیوستن به جمع های خاله زنکی باشه

- کدوم یکی از لوازم آرایش رو بیشتر دوست داری؟ (یادم رفته!)
خودمم یادم رفته ولی در حال حاضر بیشتر رژ گونه و ریمل استفاده میکنم

- اگه الان یه پسری راه بیفته دنبالت تو خیابون، پیس پیس کنه چیکار میکنی؟
یبار تو ماشین بودم مانیا نشسته بود رو صندلی ی ماشین پشت چراغ قرمز وایساد کنارم شروع کرد حرف زدن شیشه رو دادم پایین گفتم از من خجالت نمیکشی ازین بچه که من ننشم خجالت بکش...الان دیگه حس خوبی به این مواردی که پیش میاد ندارم...خصوصا از وقتی مانیا رو دارم میرم فاز الگو بودن براش خیلی جدی میشم دیگه

- چند بار شماره تلفن گرفتی؟
شماره ای نبود اصلا....من شیطون بودم ولی واقعا اهل این کارا نبودم...ینی بیشتر همیشه جنبه فاان این قضایا برام جذابیت داشت...خصوصا دوران دبیرستان که اصلا بینهایت درس خون بودم...اما فک کنم یکی دوباری بوده باشه