خانه
1.98M

صندلی داغ

  • ۱۶:۳۸   ۱۳۹۷/۵/۱۵
    avatar
    دو ستاره ⋆⋆|5084 |2953 پست
    زیباکده
    فرک (Ferak) : 
    سلام متالیک عزیزم سلام عزیزم
    خب سوالات شروع میشه
    نام شناسنامه ای نجمه
    نام مستعار ایدا
    تعداد خواهر و برادر ی خواهر و ی برادر
    چرا متالیک رو برای اسم زیباکده ای انتخاب کردی کلا از تلفظ متالیک خوشم میاد نمیدونم چرا 4
    چرا زیباکده اومدی واسه مدل مانتو اومدم و موندگار شدم
    شهر محل تولد کاشمر
    شهر محل اقامت کاشمر
    اولین دیدار با همسر کجا، کی، چگونه؟اینو بار پیشم ک رو صندلی داغ بودم گفتم اما دوباره هم میگم‌.دوست من با دوست هادی دوست بود زنگ زد ک میخوایم بریم تعزیه دوستمون ک فوت شده بود و یکم دور بود حدود ۱ساعت راه بود تا اونجا.تا دوستم گفت ایدا هم هست با سرعت نور اومد اخه از زمان مدرسه میومد دنبالم تا اون روز ک از نزدیک دیدمش و اشنا شدیم و شماره
    دلیل علاقه به او مغرور بودنش چون از پسرای مغرور و سنگین خوشم میومد
    بهترین ویژگی آقای هادی مهربونیش
    دلیل مخالفت اولیه خانواده با ایشان اخه از شانس زیبای من دقیقا همون روزای خواستگاری ی خواستگار دیگم اومد ک از همه نظر از هادی سرتر بود و خانوادم میشناختن خانواده اون اقا رو و همه اونو تایید کردن فقط همین بود ک من اصلا دوست نداشتم حتی حرفشم بشنوم و هادی هم ی جورایی بهش برخورده بود و یکم بحث کردیم و ۳ماه قهر بودیم و من ۳ماه رفتم خونه عمم شمال بدون اینکه حتی یکبار زنگ بزنیم به هم دیگه و فکر کرده بود اون خواستگارو منم تایید کردم و میخوام رابطه رو تموم کنم.بعد ۳ماه ک برگشتم دوستاشو فرستاد ک بیان باهام حرف بزنن اصلا قبول نکردم و بعد چندروز خودش زنگ زد و حرف زدیم.ولی تو این مدت اون بیشتر اذیت شد و چند جلسه مشاوره رفته بود و کسی ک دورش شلوغ بود و دور شده بود من بودم.خانوادش از حس و حالش غصه میخوردن و بهم زنگ میزدن و مامانش خیلی سعی کرد واسه درست شدن این رابطه
    چه شد بالاخره ایشان را به دامادی برگزیدند بعد ازینکه اون خواستگار رو رد کردیم و رفت وقتی هادی و خانوادش چندجلسه اومدن خونه ما خانوادم فهمیدن اینا هم خیلی خوبن و خوششون اومد.البته اصرارهای من هم بی تاثیر نبود
    تاریخ عقد ۴ اذر
    تاریخ عروسی روز جشن عقدم ۲۲ اذر
    مدل لباس عقد ی لباس بژ دکلته ک خییییلی چاق نشونم داد.چون شونه هام نسبت ب اندامم خیلی پهنه و همه فک میکردن کل اندامم اینجوریه 
    مدل لباس عروس همون بالایی ک گفتم اخه ما رفتیم محضر عقد کردیم چون وقت نبود تو خونه بله برون بگیریم.و تو محضرم ک مانتو
    بهترین خاطره بعد از ازدواج باهم رفتیم شمال و خونه ی عمم دقیقا روزایی رو اونجا گذروندم ک اصلا فکرشم نمیکردم با هادی چندماه بعد دقیقا همونجا باشم.کلا مسافرت خوبی بود واسم انگار خاطره های بدم رو شست و برد
    خنده دارترین خاطره بعد از ازدواج بعد از عقد دقیقا همون روز ک از محصر اومدیم تو اتاق من خواب بودیم عصر پاشدم رفتم باشگاه.هادی بیدار شده دیده نیستم از مامانم پرسیده نجمه کو؟مامانم گفته نمیدونم همه خواب بودیم.هرچی زنگ زدن منم ک باشگاه جواب ندادم.وقتی اومدم کل خانواده ازم نا امید شدن.منم مونده بودم چی بگم گفتم اخه شهریه دادم حیف بود اگه نرم.هادی گفت بعد ۵سال بهم رسیدیم اولین روز عقد ب فکر باشگاه و حروم شدن شهریه بودی.درسته اون ناراحت شد اما از کار خودم خییییلی خندم گرفته بود
    اولین غذایی که در خانه خودتان برای همسر درست کردی چی بود؟ چطور بود؟من ک هنوز نرفتم خونه خودم.انشالله ۲.۳ سال دیگه میرم
    میزان رضایت شما از زندگی مشترکفعلا ک خیلی راضیم و همه چی واسم خوب پیش میره
    موبایلت چی شدتنظیماتش بهم ریخت فقط و درستش کردم
    رابطه کنونی همسر با خانواده اتخیلی خوبه و دقیقا مثل شوهر ابجیم ک انتخاب خانوادم بود با هادی هم همینطور رفتار میکنن و دوسش دارن
    همسر چند تا خواهر برادر دارهفقط ی خواهر کوچیکتر از خودش و من داره
    رابطه تو با خانواده همسرمنم خیلی رابطم خوبه باهاشون و در کل مهربون هستن.ناگفته نماند ک خیلی معتقد این هستم ک دوری و دوستی و خیلی کم میام خونشون در حد سر زدن و احوالپرسی
    .
    .
    .
    حالا اینا رو جواب بده، گرم شی تا سوالات اصلی شروع شه
    زیباکده

  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان