بهزاد لابی :
- اگه یه روز برای هادی غذا درست کنی و بعد بگه این چیه درست کردی و ایراد بگیره و بگه باید خیلی تمرین کنی چی میگی؟ (فرض کن واقعا هم خوب نشده باشه غذا)میگم اوکی حق با تو اما تا حالا ندیدم کسی ک از غذای بی مزه بلایی سرش بیاد پس بخور و اینقد غر نزن
- تا حالا خواهر یا مادر هادی چیزی گفتن که تو فک کنی دارن خواهر یا مادرشوهر بازی در میارن؟خواهرش ک اینقد خانوم و فهمیدس ک حد نداره مامانشم همینطور اما بعضی وقتا ناخواسته ی چیزایی میگن ک دلم میشکنه.مثلا گفتن خیلی قشنگه بعضی ها تو حرم عقد میکنن.منم اره قشنگه اما ب نظر من محضر مناسب تره.ب خواهرشوهرم گفتن اما واسه تو حتما میریم حرم امام رضا چیه محضر اینقد بدم میاد ک حد نداره.ب نظر من این حرف خوب نبود
- اگه یه کاری به هادی پیشنهاد بشه که پولش خیلی خوب باشه اما دو سال باید تنهایی بره خارج از کشور، قبول میکنی؟یا دوتایی میریم یا ب هیچ عنوان راضی ب این کار نمیشم.من با هادی ازدواج کردم ک کنار هم باشیم نه فقط اینکه پول در بیاره
- اگه یهو هادی بهت اس ام اس بزنه نسترن کجایی تو بابا! بعدم اصلا به روز خودش نیاره تو چیکار میکنی؟وااااای یعنی میکشمش من رو تنهاااا چیزی ک عجیب حساسم همینه.یعنی با هادی کامل کنار میام و با هممهه چیزش میسازم اما کافیه بفهمم حتی با یکی در حد فقط تلفنی هست نه میتونم تحمل کنم نه میخوام تحمل کنم.حتی اگه بچه داشته باشم نمیمونم
- اگه یهو هادی بگه من 1 میلیارد تومن پول دارم اما به روت نمیاوردم که ببینم منو برای خودم میخوای یا نه، خوشحال میشی یا ناراحت؟اول اینکه ناراحت میشم ک منو بخواد با اینجور چیزا امتحان کنه و اعتماد نداشته باشه ب دوست داشتن من و راستش هم خوشحال میشم یهو بی خبر اینقد مول بیاد تو زندگیم کلی برنامه میریزم واسش
- اگه یه مسابقه تلویزیونی جهانی باشه که باید بری تو یه وان پر از سوسک و کرم و ... 10 دقیقه بشینی تا 20 میلیون تومن بهت بدن، قبول میکنی؟اره حتما قبول میکنم ب اون چند دقیقه فکر نمیکنما.ب بعدش فک میکنم و انرژی میگیرم
- اگه هادی تولدت یا سالروز عقدتون رو یادش بره، عکس العملت چیه؟راستش من نه روز زن ازش چیزی میخوام نه ولنتاین نه مناسبتای دیگه.فقط تولدم و سالروز عقد مهمه ک اگه یادش بره خییییلی دلم میشکنه و این فکرو میکنم ک حتما دیگه واسش مهم نیستم
