ده ها بار!
یکی از باراییش که خیلی هیجانی بود، همین روزا بود. 8 آذر 76
از این نظر هیجانی چون مدیرمون خیلی بد بود و ما سوم راهنمایی بودیم و بازی ایران و استرالیا بود و میدونست که خیلی هامون قصد داریم فرار کنیم و بازی رو زنده ببینیم.
واسه همین زشت ترین و ترسناک ترین تهدید ها رو واسه ما و دربون مدرسه و ناظم ها گفت صبح که همه ناامید شدیم اما با ترفندهایی خلاصه فرار کردیم و اون روز تاریخی شکل گرفت و فرداشم در حالی که خودمون رو واسه مرگ آماده کرده بودیم، شتر دیدی ندیدی
دبیرستان که دیگه راه به راه، چون یه طرف مدرسه هم دیوار نداشت و یه نرده کوتاه داشت کلا یه وضعی