۱۹:۴۰ ۱۳۹۳/۴/۲۰
مینا پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|8686 |5387 پست
خاطرات کودکی ام را که مرور میکنم به یاد می اورم شوق کودکانه دویدن به دنبال حبابهای رقصانی را که تمام حجمشان تنها به اندازه عمق نفسها و کوچکی دستانم بود وحس عاشقانه اولین و اخرین بوسه بر سر انگشتانم برتن حباب را .وقتی بزرگ شدم این بارتو نفست را ازمیان دستان پرحیله روزگار دمیدی و برایم حبابی ساختی از عشق که ترس ترکیدنش شیرینی داشتنش را برایم زهر میکرد کاش زودترازاینها به خاطر میاوردم عمرحباب کوتاه است حتی اگر فقط متحمل لمس نگاهی باشد تا شاید حالا بجای بهتی یخزده در عمق چشمانم لذت تجربه ای هرچند کوتاه مهمان بود و حسرت تمام حبابهای کودکی ام را از حافظه ام خط نمیزد