بالاخره نازنین دختر ساعت ده شب روز یکشنبه 10 مرداد نود و پنج اولین خنده با صدای بلندش رو بهمون هدیه داد.جریان از این قراربود که داداشش یه جامدادی داره که از قضا خودشم شکل مداد هست و پر بود از مدادهای رنگی،داشت جامدادیش رو میزد روی بالشتی که کنار دختر بود و اونم با صدای خوردن مدادها به هم خنده اش میگرفتخدانصیب همتون بکنه.کم کم نی نی داره زور میزنه که غلط بزنه روی شکم