سلام.عکس زیاد هست ولی چون اکثرا سه نفری هستن و جامعه ما هم...نمیشه خیلیهاش رو گذاشت.
اینم یه عکس دو نفری از امیرعلی و بهارخانم.البته تو شکم مامانش که نگه منو دوست نداشتین.
ممنونم.همینطور شما.ان شا...عروسی فسقلتون
باریکلللا به ابتکار خارق العادتون در عکاسی:))
عااالیه
امیدوارم خدا همیشه این سه عزیزو براتون سالمو شاد و البته زیر سایه خودتون نگه داره
خانم مامان مانیا ابتکار خانمم هست.شما هم تنتون همیشه سالم و سلامت باشه.شما و خانواده بزرگوارتون
عکس همین الان فسقل.دیشب لباساش رو داشت عوض میکرد و فقط شرت پاش بود خیلی باحال بود.کلی قلقلکش دادم.خدا نصیب همه منتظرا بکنه این لحظات رو
علی آقا با عینک مامانش
حیف بود این عکس رو سانسور کنم.خیلی قشنگ افتاده اما امان از دست بعضی از آدمهای فوق با فرهنگ بلانسبت شما
خخخخخخخ یعنی قیافه من اینقدر ستمه
پس هزاران هزار سلامو بوسو بغل برای مامان امیرعلیو بهار بانوووو..از طرف من بهشون بگین امیدوارم براحتی هرچه تمامتر بهار خانوم بدنیا بیان...بهشون بگین نمیدونی خدا چقدر دوست داشته که داره ی فرشته کوچولو رو نصیبت میکنه...مبارکتون باشه
نه خب دیگه نه اینقدرررررررررررررررررم نه فقط اینقد
سلام . روز 24 فروردین سال95 یه نی نی خوشکل ،یه دختر ناز و طلایی و سبز که با خودش طراوت بهار رو هم به زندگیمون آورد هم به محیط زندگیمون(دیروز یه بارون ناز صبح تاشب با یه هوای خنک که یاد ندارم اینموقع ها توی شهرمون میبود حسابی طراوت داده بود به هوا) بهار خانم ،نازنین دختر حوالی ظهر به دنیا اومد بالاخره.راستی 24 فروردین تولد پدر بزرگش هم هست(پدر خودم)خداروشکر میکنم که همسری به این خوبی نصیبم شد.دوازده ساعت انتظار و دلشوره که ظاهرم آروم بود و درونم غوغا ولی خوب میدونستم خدا هوای همسر و بچم رو داره و همینطور همسر قوی و با روحیه ای دارم.امیدوارم خدا این لحظات زیبا رو به همه نصیب کنه.امیرعلی،پسری که دیروز نه تنها بچگی نکرد بلکه مردونگی کرد و همه جا باهام بود و یک لحظه بهانه جویی و بازیگوشی و اذیتهای بچه گونه نداشت.باهام میوه شست،گوشت خرد کرد،جارو زد و...منتهی همه در حد بچه و سنش.زود و بدون بهانه خوابید و زود و بدون بهانه بیدارشد و...دعا میکنم که خداوند در همه حال و در برابر همه چیز و همه کس پشت و پناه پسر،مردکوچک خونه ما باشه و به موفقیتهای بزرگ برسه و تنش سالم باشه.دمت گرم خدا دیروز اساسی حالدادی.