خانه
2.99K

ماجرای جالب آقوی همساده

  • ۱۴:۲۶   ۱۳۹۲/۱۲/۲۵
    avatar
    کاربر فعال|230 |391 پست






    ماجراهای جالب آقوی همساده : “لوبیای سحر آمیز !”


    آقو ما یه مدت وضع مالیمون خراب بود یه گاوی داشتیم گفتیم بریم اینو بفروشیم…رفتیم بازار یه پیرمردی دیدیم گفت گاوتو بده من بهت لوبیای سحرآمیز بدم،آقو گاوو دادیم لوبیاهارو گرفتیم بردیم کاشتیم فرداش درخت دراومد از درخت رفتیم بالا رسیدیم به خونه یه غول یه مرغ تخم طلا ازش کش رفتیم برگشتیم پایین تا پامون رسید به زمین دیدیم اومدن جلبمون کردن!گفتیم چرا؟گفتن شما بخاطر کشت غیر اصولی خاک منطقه رو ضعیف کردین 14تا خانواده بدبخت شدن! گفتیم کاکو صبر کن الآن یه تخم طلا بهت میدم شمام بیخیال ما شو…به ای مرغو گفتیم یه تخم طلا بذار گفت من در اعتراض به کاهش قیمت طلا در بازارهای جهانی دیگه تخم طلا نمیذارم!گفتیم حداقل دوتا تخم مرغ معمولی بده تو زندان نیمرو کنیم گفت تخم مرغ معموای تو کلاس کاری من نیس!ها ها ها ها ها ها ها…مارو که داشتن میبردن زندان وسط راه رسیدیم به اون پیرمردو دیدیم مازراتی زیر پاشه!!! گفتیم کاکو چی شد پولدار شدی!؟ گفت اون گاوو که به من دادی روزی 25تا گوساله طلا میزاد!…ها ها ها ها ها ها ها…آقو به نظر من آدم همیشه باید قدر چیزایی که داره رو بدونه!

  • leftPublish
  • ۱۵:۰۴   ۱۳۹۲/۱۲/۲۵
    avatar
    سنا
    دو ستاره ⋆⋆|652 |2369 پست
    من خیلی دوسش دااااااارم
  • ۱۶:۵۶   ۱۳۹۲/۱۲/۲۵
    avatar
    nil oo far teh
    کاربر فعال|230 |391 پست






    زیباکده

    سنا : 
    من خیلی دوسش دااااااارم

    زیباکده

    آره منم دوستش دارم ...


    باید ببینـیم واسه عیــد امســال آقای مجـری چه سورپـرایزی دارن برامـون


  • ۱۹:۱۲   ۱۳۹۲/۱۲/۲۵
    avatar
    آوینا
    دو ستاره ⋆⋆|4848 |2686 پست
    منم دوستش دارم خیلی بامزه هستن همشون
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2025 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان