خانه
× برای دیدن جدیدترین مطالب این تاپیک اینجا کلیک کنید و برای دیدن صفحه ابتدایی، این پنجره را ببندید.
برای دیدن صفحات دیگر، بر روی شماره صفحه در شمارنده بالا کلیک کنید.
مشاهده جدیدترین مطالب این تاپیک
13.1K

***مصاحبـه هـــــــــــــــای داغ***

  • ۰۰:۰۷   ۱۳۹۳/۲/۱۷
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|18882
    سلام دوستان گل و عزیز

    از امشب تمام سایت ها رو بالا پایین میکنم و مصاحبه های خوب و دست اول و با کیفیت رو برای شما دوستان قرار میدم

    ممنون میشم شما هم همکاری کنید و مصاحبه های باکیفیت از چهره های معروف و جنجالی از بازیگران خوانندگان ورزشکاران سیاسیون هنرمندان و.........رو اینجا قرار دهید

    *ممنون*


  • leftPublish
  • ۰۰:۱۸   ۱۳۹۳/۲/۱۷
    avatar
    صورتــــــــــــــــی
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|18882
    گفت‌وگوی خواندنی بهاره رهنما با امین حیایی

     
    ***مصاحبـه هـــــــــــــــای داغ***
  • ۰۰:۲۴   ۱۳۹۳/۲/۱۷
    avatar
    صورتــــــــــــــــی
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|18882
    بهاره:ما تقریبا جزو بازیگران هم نسل به حساب می‌آییم، این‌طور نیست؟



    امین: بله هم نسل هستیم اما شما از من جلوترید. شما سال 70 با فیلم «افعی» وارد سینما شدی و من هم همان سال با فیلم «دو همسفر» کارم را آغاز کردم.



     بهاره:پس من جلوتر نیستم (خنده).



    امین: اما من اول فیلم شما را در سینما تماشا کردم و بعد وارد سینما شدم (خنده).



    بهاره: بگذریم، اصلا چی شد که وارد دنیای بازیگری شدی؟



    امین: دوران سربازی را در نیروی هوایی گذراندم و همانجا بود که وارد گروه تئاتر شدم. نمایش «لانه» به کارگردانی آقای ناصر فروغ در تالار سنگلج اجرا شد و بعد از آن هم یک تئاتر کودک به کارگردانی خانم ثریا قاسمی در بولینگ عبدو اجرا رفتیم. خانم قاسمی وقتی کار من را دیدند، بنده را برای بازی در فیلم آقای اصغر هاشمی معرفی کردند و در نهایت با بازی در نقش پسر خانم هما روستا در فیلم «دو همسفر» وارد سینما شدم.



     بهاره:حضور در گروه تئاتر در دوران خدمت یک اتفاق بود؟



    امین: قبل از سربازی به جز کارهایی که در مدرسه انجام می‌دادیم فعالیت حرفه‌ای در عرصه هنر نداشتم. در سربازی هم به صورت اتفاقی به سمت بازیگری کشیده شدم.







    بهاره: جالبه، فکر می‌کنم خیلی‌ها نمی‌دانستند که امین حیایی کارش را با تئاتر آغاز کرده! در تمام این سال‌ها دلت برای تئاتر تنگ نشده بود؟



    امین: من دو کار صحنه‌ای داشتم و بلافاصله بعد از آن وارد سینما شدم. کار تصویر آنقدر مرا درگیر کرد که بیش از 20 سال فقط در سینما و تلویزیون فعالیت داشتم اما فکر می‌کنم برای یک بازیگر حس و انرژی که اجرای روی صحنه و تقابل با تماشاگر به او منتقل می‌کند، دلپذیر‌تر است.



    بهاره: من زمانی که 10 ساله بودم،بعد از تماشای فیلم «نازنین» با خودم گفتم می‌خواهم یک روز به شهرت برسم و وارد سینما شوم. این اتفاق برای تو در چه سنی افتاد؟



    امین: راستش زمانی که کارم را در تئاتر آغاز کردم اصلا به این موضوع فکر نمی‌کردم که روزی وارد سینما خواهم شد. سعی می‌کردم از لحظاتی که در آن قرار داشتم لذت ببرم و به روزهای آینده فکر نکنم. کلا مدل زندگی‌ام در آن روزها به این صورت بود که زیاد اهل آینده نگری نبودم و از لحظاتی که زندگی برایم به وجود می‌آورد لذت می‌بردم و بیشتر مشغول آزمون و خطا بودم. خودم را رها کرده بودم و هر مسیری که پیش می‌آمد وارد آن می‌شدم. مثلا وقتی در کنکور قبول شدم، به دانشگاه رفتم و دو سال در رشته کامپیوتر (سخت افزار) دانشگاه آزاد (تهران- مرکز) ادامه تحصیل دادم اما وقتی دیدم چیزی که به آن علاقه دارم را در این رشته پیدا نمی‌کنم، انصراف دادم. در همان ایام بازیگری را هم پیگیری می‌کردم و وقتی حس کردم دنیای سینما برایم جذاب‌تر است، در سینما ماندگار شدم.



    بهاره: این یعنی آدمی نبودی که شهرت خوشحالت کند؟



    امین: شهرت چیزی بود که کم کم به آن رسیدم و کم کم هم برایم جذابیت پیدا کرد. من نه می‌دانستم زندگی آدم‌های مشهور چه قواعدی دارد و نه خودم را جای شخص معروفی گذاشته بودم که بخواهم دنیا و مشکلات او را درک کنم. وقتی کم کم به شهرت رسیدم به تدریج با زوایای مختلف آن هم آشنا شدم. فکر می‌کنم شهرت با تمام مزایا و مشکلاتی که دارد، مسئولیت انسان را به مراتب سنگین‌تر می‌کند.



    بهاره: همه ما در رویاهای کودکی خودمان یک شغل خاص را به عنوان حرفه اصلی‌مان انتخاب می‌کنیم. مثلا من وقتی سن و سال کمی داشتم می‌خواستم مهمان‌دار شوم، تو دوست داشتی چه کاره شوی؟



    امین: من دوست داشتم خلبان شوم.



    بهاره: پس باز با هم همکار می‌شدیم (خنده). حس می‌کنم نسبت به گذشته با برنامه ریزی بهتری کار می‌کنی، قبول داری؟



    امین: وقتی از 40 سالگی عبور می‌کنید ناخودآگاه این اتفاقات می‌افتد و حس‌های مردانگی به سراغ انسان می‌آید و در برخورد با پیرامون خود با تواضع بیشتری رفتار می‌کنید...



    بهاره: البته برای برخی از آقایان برعکس است (خنده).



    امین: خدا را شکر من این‌طور نیستم (خنده).



    بهاره: یعنی ما با یک امین حیایی بالغ‌تر در عرصه بازیگری مواجه هستیم؟



    امین: خب سال‌ها بود که همه کارهایم را خودم انجام می‌دادم و کسی نبود در زمینه بستن قراردادها و... به من کمک کند.اما از زمانی که دوست عزیزم آقای روزبه معینی در کنارم قرار گرفت و به من کمک کرد، فرصت بیشتری دارم تا به کار اصلی خودم توجه کنم و تمرکز بیشتری روی حرفه اصلی‌ام یعنی بازیگری دارم.



    بهاره: اگر آقای معینی بخواهد وارد بازیگری شود چه واکنشی نشان خواهی داد؟



    امین: روزبه قبلا هم بازیگری را تجربه کرده و اگر موقعیتی پیش بیاید که بتواند در این عرصه پیشرفت کند، قطعا خوشحال خواهم شد.



    بهاره: امین حیایی جزو هنرمندانی است که از پیشرفت هنرمندان دیگر خوشحال می‌شود. طی این سال‌ها هم صرفا به چشم سینما و قصه به انتخاب‌هایش نگاه کرده است. در سریال اخیری که کار کردی، به نظر می‌رسد تکنیک و حس را به خوبی تلفیق کرده‌ای و فکر می‌کنم اندازه‌هایی که برای نقش در نظر گرفتی، درست و کامل است. در مورد نقشی که در سریال «خوب،بد،زشت» داشتی برای‌مان بگو.



    امین: برای بازی در این نقش از تجربه‌های قبلی که در عرصه طنز داشتم استفاده کردم و سعی کردم تا جایی که ممکن است تلفیقی از طنزهای درونی و همچنین طنزهایی که در موقعیت اتفاق می‌افتد را به نمایش بگذارم. در حالت طبیعی وقتی داریم کار می‌کنیم، خیلی از اتفاقات به صورت بداهه پیش می‌آید و جملاتی گفته می‌شود که بار طنز زیادی دارد و از قبل هم برای استفاده از آنها برنامه ریزی نشده! در این کار هم با حضور کارگردان خوبی مثل منوچهر هادی که شناخت خوبی از طنز داشت کار را آغاز کردیم و جلو رفتیم. آقای هادی جزو معدود کارگردانانی است که حواسش به جزئیات کار بازیگرانش است و تعامل خوبی هم با آنها برقرار می‌کند.



    اینکه حواس کارگردان به جزئیات کار بازیگرانش است، بازیگری مثل شما را که بداهه جزئی از بازی‌تان است، محدود نکرد؟



    امین: نه، همان‌طور که گفتم منوچهر هادی، تعامل بسیار خوبی با بازیگران داشت و گاهی خودش ایده‌هایی که از طرف ما مطرح می‌شد را کامل می‌کرد و از آن استفاده می‌کردیم. همه چیز در «خوب،بد،زشت» تلفیقی بود از فکر و اندیشه همه گروه! گروه سازنده این سریال آنقدر با یکدیگر دوست و همراه بودند که کسی از پیشنهاد دیگری ناراحت نمی‌شد.



    بهاره: امین حیایی با اینکه چند سال در تلویزیون نبود و مدتی بود که از کار کمدی فاصله گرفته بود اما در «خوب، بد، زشت» به خوبی اندازه‌ها را رعایت کرد! این در حالی است که خیلی از هنرمندانِ ما وقتی بعد از چند سال دوری از تلویزیون و کمدی دوباره جلوی دوربین قرار می‌گیرند، آنقدر زیاده روی می‌کنند که مخاطب را پس می‌زنند. فکر می‌کنم یکی از دلایل موفقیت «خوب،بد،زشت» این است که اندازه طنز توسط قهرمان اصلی داستان رعایت شده و طنز به سمت لودگی کشیده نشده است. یک بخشی از این ماجرا به آقای هادی بازمی‌گردد که به بازیگرانش اهمیت زیادی می‌دهد و گاهی حاضر است کارگردانی خودش دیده نشود تا بازی بازیگرش به چشم بیاید! اما از هنر امین هم نباید به راحتی عبور کرد که اندازه کمدی را در این کار به خوبی رعایت کرد.



    امین: ممنون، لطف دارید.



    بهاره: از حضور نیلوفر (خوش خلق) در این کار برای‌مان بگو.



    امین: تقریبا به نیمه‌های کار رسیده بودیم اما هنوز بازیگر نقش «مرجان» انتخاب نشده بود. یک روز آقای هادی از من پرسید به نظرت نیلوفر این نقش را قبول می‌کند؟ من هم در پاسخ گفتم نمی‌دانم، فیلمنامه را بفرستید، اگر نقش را دوست داشته باشد می‌آید! در نهایت فیلمنامه برای نیلوفر فرستاده شد و او هم‌نقش را دوست داشت و قبول کرد که این نقش را بازی کند. فکر می‌کنم در نهایت هم در نقش جا افتاد.



    بهاره:فکر می‌کنم بعد از سال‌ها دوباره روبه روی هم قرار گرفتید.



    امین: بله، آخرین پروژه‌ای که روبه روی هم بازی داشتیم فیلم «دایره زنگی» بود که نقش زن و شوهر را بازی می‌کردیم. اما در «خوب،بد،زشت» در موقعیتی عاشقانه قرار داشتیم.



    بهاره: وقتی بعد از سال‌ها زندگی با نیلوفر دوباره در این سریال در موقعیتی عاشقانه قرار گرفتی و قرار بود رابطه‌ای نو را آغاز کنید چه حسی داشتی؟



    امین: من وقتی جلوی دوربین قرار می‌گیرم تمام روابط پشت دوربین را فراموش می‌کنم و بازیگر روبه‌رو را به عنوان همکار می‌بینم تا بتوانیم حس صحنه را به خوبی به مخاطب منتقل کنیم. این موضوع تا زمانی که کارگردان کات بدهد ادامه دارد (خنده).



    آشنایی بهادر و مرجان ارتباطی به آشنایی خودتان با خانم خوش خلق دارد؟



    امین: نه، مدل آشنایی ما به این صورت نبود و از طرف دیگر وقتی با نیلوفر آشنا شدم، شخصیتی شبیه به بهادر هم نداشتم و آزارم به مورچه هم نمی‌رسید (خنده).



    بهاره: اینقدر شخصیت امین از نقشی که در «خوب،بد،زشت» بازی کرده دور است که یک روز که دخترم پریا با من سر صحنه آمده بود، آقای حیایی را نشناخت. آن روز صحنه ای را ضبط می‌کردیم که امین با موهای فر و لباس‌هایی که در سریال دیدید، مشغول داد و فریاد بود. همان موقع پریا را صدا کردم و گفتم بیا آقای حیایی را ببین! وقتی پریا با گریم امین مواجه شد به من گفت واقعا بی ادبی! چرا این مرد را با این سر و شکل به جای آقای حیایی به من معرفی کردی؟! هرچقدر گفتم که او خود امین حیایی است باور نکرد. می‌گفت امکان ندارد چون این آقا همین الان در کوچه داشت دعوا می‌کرد (خنده).



    امین: آره، واقعا ناراحت شده بود و می‌گفت این آقا کیست که به جای امین حیایی به من نشان می‌دهی! تو با این کارت داری امین حیایی را ضایع می‌کنی (خنده).





    بهاره: سؤالی که برایم پیش آمده این است که آیا آدمی شبیه به «بهادر» را در زندگی دیده بودی که بخواهی از آن الگوبرداری کنی؟



    امین: این‌طور نیست که بگویم شخصی را درست شبیه به بهادر دیده بودم و از آن الگو برداری کردم. فکر می‌کنم کسی نمی‌تواند کسی را با تمام ویژگی‌هایی که بهادر دارد پیدا کند (خنده)، اما کولاژی از چند شخصیت مختلف در ذهنم بود و با استفاده از آن بهادر را ساختم.



    ایده‌آل: نوع راه رفتن بهادر چیزی بود که از ابتدا در ذهن کارگردان وجود داشت یا ابتکار خودتان بود؟



    امین: سر صحنه به طرز راه رفتن این شخصیت رسیدم. دوست داشتم طوری راه بروم که شبیه راه رفتنم در «اخراجی‌ها»، «کما»، «مهمان»، «ساخت ایران» و... نباشد. در نهایت و بعد از اتودهای مختلفی که زدم به این نوع راه رفتن رسیدم که البته بخشی از آن را از نوع راه رفتن شخصیت منفی بتمن الهام گرفتم.



    بهاره: می‌دانم که خواهرت از دنیا رفته، از اینکه در «خوب، بد، زشت» سه خواهر داشتی، چه حسی داشتی؟



    امین: حس جالبی بود. واقعا حس می‌کردم در کنار خانواده خودم هستم. نسبت به آقای محب اهری عزیز واقعا حس پدر و فرزندی داشتم و ایشان را پدر خودم می‌دیدم. شما (بهنوش بختیاری، سوسن پرور و بهاره رهنما) هم واقعا جای خواهرم بودید و مثل خواهرم دوست‌تان داشتم. وقتی نقش بهادر را بازی می‌کردم حس می‌کردم شما خواهران واقعی‌ام هستید. رابطه دایی (محمد کاسبی) با بهادر دقیقا مانند رابطه استاد و شاگردی بود که این رابطه هم کاملا بین ما برقرار شد. فکر می‌کنم اتفاقات خوبی که برای سریال افتاد به دلیل روابط خوبی بود که بین بچه‌های گروه شکل گرفت. از همان روزهای اول همه یکدیگر را به خوبی پیدا کردیم و با هم هماهنگ شدیم که این موضوع روی خروجی کار تاثیر زیادی داشت.



    بهاره: فکر می‌کنی بازی در سریال‌های تلویزیونی چقدر روی روند حرفه‌ای که داری تاثیرگذار است؟



    امین: به دلیل برد زیاد و مخاطب وسیع‌تری که تلویزیون دارد، به عنوان بازیگر با حضور در تلویزیون بار دیگر این موضوع را به اثبات می‌رسانی که من هنوز هم می‌توانم تکراری نباشم و جذابیت‌های خاص خودم را دارم و می‌توانم مخاطب را جذب کنم. این از امتیازاتی است که بازیگر می‌تواند با بازی در سریال از خودش به نمایش بگذارد. از طرف دیگر حضور در تلویزیون می‌تواند روی گیشه سینمای بازیگر تاثیرگذار باشد و بتواند به رونق سینما کمک کند. فکر می‌کنم اگر بستر خوب و مناسبی فراهم باشد دیگر فرقی ندارد که در سینما کار می‌کنی یا تئاتر یا تلویزیون! کار خوب و حرفه‌ای مخاطب خودش را پیدا می‌کند و بدون شک بازتاب خوبی هم برای بازیگر در پی خواهد داشت.



    با این تفاسیر چه اتفاقی می‌افتد که گاهی بازیگران سینما از حضور در سریال‌های تلویزیونی واهمه دارند؟



    امین: فکر می‌کنم این ایده برای گذشته است. در سینمای قبل از انقلاب اتفاقاتی می‌افتاد که خیلی‌ها فکر می‌کنند این اتفاقات امروز هم مصداق دارد، در صورتی که این‌طور نیست. در آن دوره شاید اگر بازیگران در تلویزیون دیده نمی‌شدند، مخاطب برای دیدن آنها بلیت می‌خرید و به سینما می‌آمد اما الان مخاطب با کمک شبکه‌های اجتماعی، گوشی‌های هوشمند و... هر وقت اراده کند بازیگر مورد علاقه‌اش را می‌بیند! پس الان دیگر شرایط فرق کرده و ما باید بیشتر در کنار مردم باشیم و ارتباط بهتری با آنها برقرار کنیم. فکر می‌کنم الان هرقدر مردم بیشتر ما را ببینند، بیشتر به دیدن فیلم‌های‌مان تشویق می‌شوند.



    این با مردم بودنی که می‌گویید به بازی در سریال خلاصه می‌شود یا برنامه‌ریزی‌ای برای ارتباط با مردم دارید؟



    امین: من همیشه خودم را موظف می‌دانم که پاسخگوی مخاطبانم باشم و تلاشم بر این است که با انرژی و درست پاسخ مردم را بدهم. گاهی پیش آمده که خسته بوده‌ام اما بازهم سعی کردم برخورد مناسبی داشته باشم تا خاطره خوبی از من در ذهن مخاطب باقی بماند. حتی یک بار در بیمارستان و زیر سرم عکسم را گرفتم، امضایم را دادم و لبخندم را هم زدم! البته من وظیفه‌ام را انجام دادم و از این بابت منتی بر سر مردم ندارم چون همین مردم هستند که آثار ما را می‌بینند و در موردشان نظر می‌دهند.



    بهاره: سال‌های زیادی وقتم را جلوی دوربین گذرانده‌ام و خسته‌ام. لحظاتی که در سفر هستم یا وقتم را با فرزندم می‌گذرانم ساعت‌های شخصی من است و فقط چون سفیر کودکان هستم، با کودکان عکس می‌گیرم. اما امین خیلی خوش‌اخلاق است و ارتباط بسیار خوبی با مردم برقرار می‌کند. با توجه به شناخت بیشتری که طی تولید «خوب، بد، زشت» از امین پیدا کردم فکر می‌کنم او کارش را صرفا برای کارش انجام می‌دهد و همیشه بدون حاشیه به مسیر کاری‌اش ادامه داده و می‌دهد. اگر انتخاب‌های جنجال‌ساز و جریان‌سازی هم داشته، آن انتخاب در رابطه با سینما بوده، مثلا دوست داشته سینمای اکشن را تجربه کند. حسن دیگری که در امین وجود دارد این است که کاملا خودش را در خدمت کار قرار می‌دهد و به همین دلیل هم انرژی خوبش به گروه منتقل می‌شود. اینکه همیشه خودش است هم قابل‌تقدیر است. امین همیشه خودش است و از گذشته‌اش فرار نمی‌کند و کارنامه کاری‌اش را بدون دستکاری به مردم نشان می‌دهد. حتی اگر گاهی نمرات این کارنامه قابل قبول نباشد...



    امین: شما لطف داری.



    شما بعد از مدت‌ها با یک کار طنز به تلویزیون بازگشتید. با توجه به پخش سریال پرمخاطبی مثل «پایتخت» نترسیدید که «خوب، بد، زشت» تحت‌تاثیر این سریال قرار بگیرد و کارتان آن‌طور که باید و شاید دیده نشود؟



    امین: به قول بهادر، مرد که نباس بترسه (خنده). همه بچه‌ها زحمت می‌کشند و امیدوارم کار همه با نتیجه خوبی همراه باشد و همه ما بتوانیم جوابگوی مخاطبین خود باشیم. ما هم تلاش‌مان را کردیم که مخاطب خودمان را پیدا کنیم و مردم از خروجی کار راضی باشند. همه بچه‌های گروه با انرژی زیادی تلاش کردند که این کار به بهترین شکل به پایان برسد. کارگردان و تهیه‌کننده‌ای که در این کار در کنار ما بودند هم در جهت بهتر شدن کار تلاش بسیار زیادی انجام دادند. خیلی‌ها فکر می‌کنند تهیه‌کننده خوب تهیه‌کننده‌ای است که خوش‌حساب باشد اما این تمام ماجرا نیست بلکه اگر گروه از طرف تهیه‌کننده احترام ببیند، با تمام وجود کار خواهد کرد تا از این طریق پاسخ احترام تهیه‌کننده را بدهد. شاید خوش‌حسابی هم بخشی از همان احترامی است که تهیه‌کننده برای گروه قائل می‌شود. زحماتی که آقای سبط احمدی (تهیه‌کننده) کشیدند واقعا قابل ستایش است. همه این عوامل دست به دست هم داد تا درنهایت «خوب، بد، زشت» مورد لطف مردم قرار گرفت.



    بهاره: به نظرم ایمان و باور یک گروه اهمیت بسیار زیادی دارد. واقعیت این است که وقتی می‌خواستیم کار را شروع کنیم، به این فکر نمی‌کردیم که قرار است بهتر از کسی باشیم، فقط با این باور و ایمان کار را کلید زدیم که قرار است کارمان نتیجه بسیار خوبی داشته باشد و مردم قبول‌مان کنند. به همین دلیل برای کوچک‌ترین مسائل، با هم همفکری می‌کردیم.



    امین: همه این مسائل سر صحنه اتفاق می‌افتاد. قبل از اینکه کار کلید بخورد ما یکی، دو جلسه روخوانی داشتیم اما بعد از آن فیلمنامه تغییر کرد و بعد از اینکه نظرات ما در مورد نقش‌ها گرفته شد، فیلمنامه توسط بابک کایدان بازنویسی شد. زمان اجرا هم در لحظه و سر صحنه با هم تعامل می‌کردیم و درنهایت بهترین حالت را جلوی دوربین اجرا می‌کردیم. همه اینها فقط با یک گروه حرفه‌ای میسر بود که خوشبختانه این گروه حرفه‌ای در «خوب، بد، زشت» دور هم جمع شده بودند.







    بهاره: تقریبا ما برای هر سکانس یک جلسه تحلیل و صحبت داشتیم و بعد از همفکری که باهم داشتیم آن سکانس را ضبط می‌کردیم.



    فکر می‌کنم تا روز پنجم فروردین جلوی دوربین بودید. کار کردن در تعطیلات نوروز سخت نبود؟



    بهاره: قرارداد من تا 23 اسفند بود و به دوستان گفته بودم که به هیچ عنوان دوست ندارم در ایام عید کار کنم. اما انرژی گروه به قدری خوب و مثبت بود که هرقدر کار طول می‌کشید خوشحال‌تر می‌شدیم.



    بهاره: چی شد که بعد از سال‌ها دوباره به سمت تئاتر آمدی و نمایش «قحطی نور» را روی صحنه بردید؟



    امین: این نمایش یک کار ترکیبی بود که موسیقی زنده، نمایش کلیپ، نمایش فرم و خوانندگی در آن گنجانده شده بود.



    طرح این نمایش یک فلسفه 15 ساله بود که در ذهن من شکل گرفته بود و به رابطه انسان و شیطان و خداوند می‌پرداخت. شروع این کار در تاریخ 22 خرداد سال 91 به اتفاق روزبه معینی (مدیر اجرایی) و یکی از دوستان قدیمی‌ام، امیر آسانی که در تئاتر فعالیت دارد، کلید خورد.



    فکر می‌کنم مشکلاتی هم برای اجرای این نمایش برای‌تان به وجود آمد، اینطور نیست؟



    امین: فکر می‌کردم این کار از سوی وزارت ارشاد حمایت می‌شود. چون این نمایش کار خاصی بود که تا به حال اجرا نشده بود و هزینه زیادی هم در پی داشت. هزینه‌ای که برای اجرای این نمایش تخمین زده می‌شد حدود یک میلیارد و 200 میلیون تومان بود که درنهایت توانستیم این کار را با اعتبار و دوستی‌هایم با مبلغ 850 میلیون تومان روی صحنه ببریم که همه این هزینه به صورت شخصی پرداخت شد و حمایتی هم از ما صورت نگرفت. به هرحال قسمت این بود که من این کار را به تنهایی روی صحنه ببرم و مشکلات آن را هم تحمل کنم.



    همین که کار اجرا شد جای شکرش باقی است و خوشحالم که کار بالاخره دیده شد. ما کارمان را با تبلیغات محدودی آغاز کردیم و در شرایطی که قول 40 بیلبورد در تهران به ما داده شده بود، متاسفانه این اتفاق نیفتاد و تا سه شب قبل از اجرا ما مجوز هیچ تبلیغی در شهر نداشتیم.



    هزینه‌های کار برگشت؟



    امین: نه تنها هزینه‌ها برنگشت بلکه ما متحمل ضرر زیادی هم شدیم. این نمایش بیش از 70 میلیون تومان فروش داشت که بخش زیادی از این مبلغ صرف هزینه سالن و دکور شد.



    با این تفاسیر از حضور در تئاتر دلسرد نشده‌اید؟



    امین: نه، داریم تلاش می‌کنیم اجراهای خارج از کشور این نمایش را برگزار کنیم که مجوزهای مربوط به آن هم صادر شده است.



    قبل از آن هم ان‌شاءا... یک بار دیگر در تهران نمایش «قحطی نور» را در تالار وحدت روی صحنه خواهیم برد.



    این نمایش موزیکال را می‌توان نوعی پیگیری دغدغه‌ای به‌نام خوانندگی از سوی امین حیایی دانست؟



    امین: خوانندگی هیچ‌وقت برایم دغدغه نبوده و همیشه برایم پیش آمده است. این موضوع از فیلم «بوی بهشت» آغاز شد که در آن نقش یک خواننده را بازی می‌کردم که مجبور شدم به خاطرش آلبوم منتشر کنم. بعد از آن دوستانم در گروه کویر گفتند بیا به همراه هم یک آلبوم جدید منتشر کنیم که این موضوع به انتشار آلبوم «باران» ختم شد. البته این آلبوم به دلیل مشکلاتی که از طرف تهیه‌کننده وجود داشت از بازار جمع و جلوی پخش آن گرفته شد. بعد از آن هم خوانندگی را پیگیری نکردم تا اینکه به نمایش «قحطی نور» رسیدیم که این کار هم صرفا موسیقی نبود و همان‌طور که گفتم تلفیقی بود از مسائل مختلف.



    این یعنی خواننده شدن برای شما هدف نیست؟



    امین: حس می‌کنم فعلا می‌توانم در حوزه بازیگری به فعالیتم ادامه دهم. البته شاید خوانندگی هم در مسیر حرفه‌ای‌ام قرار بگیرد. فعلا به دنبال دیده شدن نمایش «قحطی نور» و رسیدن پیام کلی آن یعنی صلح و دوستی به گوش مردم هستم و به دنبال دیده شدن بیشتر خودم نیستم.



    بهاره: به بازی در نمایش‌های دیگر که قصه در آن پررنگ‌تر است فکر نمی‌کنی؟



    امین: «قحطی نور» آنقدر برایم جذاب است که دوست دارم تا آنجایی که می‌توانم آن را پیش ببرم. اگر توانستم آن را جلو ببرم که هیچ اما اگر دیدم نمی‌خواهند این اتفاق بیفتد، به تئاترهای دیگر فکر خواهم کرد.



    بهاره: پیشنهاد می‌کنم اگر تئاتر خوبی پیشنهاد شد، حتما یک بار آن را تجربه کنی. حیف است بازیگر خوبی مثل امین حیایی را روی صحنه تئاتر نبینیم.



    امین: حتما.







    بهاره: شب عید امسال تو را با یک پسر خوش‌تیپ در تلویزیون دیدیم، این درحالی بود که خیلی از مخاطبان نمی‌دانستند امین حیایی پدر است. از حس پدر بودن برای‌مان بگو.



    امین: پدر بودن یعنی امید به زندگی و امیدواری به آینده! پدر بودن برای من حکم یک انرژی مجدد را دارد که باعث می‌شود برای ساختن آینده فرزندم بیشتر تلاش کنم.



    بهاره: دیسیپلین و برنامه‌ریزی بیشتری که این روزها در تو دیده می‌شود هم به دلیل همین حس پدر بودن است؟



    امین: صددرصد به خاطر اطرافیانم به‌خصوص همسر، فرزند و خانواده عزیزم است. همه تلاشم را می‌کنم که خودم را به خاطر آنها حفظ کنم.



    بهاره: پسرت چقدر کارهایت را پیگیری می‌کند؟



    امین: دارا خیلی کارهایم را دوست دارد و آنها را پیگیری می‌کند. سریال «خوب، بد، زشت» را هم همراه هم تماشا می‌کردیم. البته دارا زیاد به بازیگر شدن علاقه‌ای ندارد و بیشتر به کامپیوتر و ورزش می‌پردازد.



    بهاره: شک ندارم که به وجود پدری مثل تو در کنار خودش افتخار می‌کند. خوشحالم که انرژی دارا هم به انرژی نیلوفر اضافه شده و باعث درخشش بیش از پیش هنرمند محبوب ما خواهد شد.
    ***مصاحبـه هـــــــــــــــای داغ***
  • ۰۰:۲۶   ۱۳۹۳/۲/۱۷
    avatar
    صورتــــــــــــــــی
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|18882
    ضمنا اگه نتونستید کپی کنید آدرس لینک مصاحبه های جنجالی و خوب رو اینجا بزارید
    ممنون
  • ۰۰:۵۲   ۱۳۹۳/۲/۱۷
    avatar
    صورتــــــــــــــــی
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|18882
  • ۰۱:۵۳   ۱۳۹۳/۲/۱۷
    avatar
    shirin
    یک ستاره ⋆|1865 |1439 پست
    ممنونم عزیزم جالب بود
  • leftPublish
  • ۱۲:۰۴   ۱۳۹۳/۲/۱۷
    avatar
    *,,, Tania ,,,*
    یک ستاره ⋆|2187
    عالی بود صورتی
    میشه ما نگردیم مصاحبه پیدا کنیم
    خودت فقط پیدا کنی؟
  • ۱۲:۴۹   ۱۳۹۳/۲/۱۷
    avatar
    *,,, Tania ,,,*
    یک ستاره ⋆|2187
  • ۰۱:۱۱   ۱۳۹۳/۲/۱۸
    avatar
    صورتــــــــــــــــی
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|18882
  • ۲۰:۴۰   ۱۳۹۳/۲/۱۸
    avatar
    shirinshirini
    یک ستاره ⋆|2595
    mersi khanoom gol
  • ۲۳:۳۴   ۱۳۹۳/۲/۱۸
    avatar
    نازنین
    کاربر فعال|330 |750 پست
    چه جالب.
    بهاره رهنما هم شخصیت با مزه ای داره ها. کارای عجیب غریب زیاد می کنه.
  • leftPublish
  • ۰۵:۳۴   ۱۳۹۳/۲/۱۹
    avatar
    *,,, Tania ,,,*
    یک ستاره ⋆|2187
  • ۰۰:۱۵   ۱۳۹۳/۲/۲۰
    avatar
    صورتــــــــــــــــی
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|18882
  • ۰۸:۵۳   ۱۳۹۳/۲/۳۱
    avatar
    zarii
    کاربر فعال|144 |211 پست
    بهاره دوست داشتنیه
  • ۱۸:۴۴   ۱۳۹۳/۳/۱۱
    avatar
    صورتــــــــــــــــی
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|18882


    ازدواج از آن دست اتفاق‌هایی است که در زندگی همه ما نقطه عطفی بزرگ و اساسی به حساب می‌آید؛ اتفاقی که اگر با چشمانی باز و با کمک عقل و البته چاشنی عشق همراه باشد، می‌تواند باعث خوشبختی و اوج گرفتن انسان شود و دریچه‌هایی جدید از زندگی را به روی او باز نماید.


     در میان انواع ازدواج‌هایی که در صنوف مختلف صورت می‌گیرد، ازدواج‌هایی سینمایی به واسطه جذابیت سینما برای مردم، زیرذره‌بین جامعه قرار دارند و خیلی زود سر و صدا به پا می‌کنند. آخرین مورد از ازدواج‌های سینمایی که همین چندی پیش در سایت‌های اینترنتی سر و صدای زیادی به همراه داشت، ازدواج ماه‌چهره خلیلی ، بازیگر خوب و پرکار کشورمان بود.


     تیتر خبر این بود: «ازدواج ماه‌چهره خلیلی با یکی از تصویربرداران مطرح سینما!» در این خبر اسمی از همسر ماه چهره خلیلی برده نشده بود تا بازار شایعات در این مورد حسابی داغ شود و هر کسی از ظن خود یار خانم خلیلی را پیدا کند! در این گفت‌‌وگوی جالب و پرتیتر برای اولین بار پای صحبت‌های ماه‌چهره خلیلی و همسر هنرمند خوش انرژی‌اش، «ابراهیم اشرفی» نشستیم و داستان آشنایی و ازدواج آنها را مرور کردیم.


     • یکی – دو هفته پیش خبر ازدواج شما در فضای مجازی منتشر شد و سر و صدای زیادی هم به پا کرد. چرا اینقدر بی‌سروصدا؟


     ابراهیم: خیلی هم بی‌سروصدا نبود. حدود سه ماه برای برگزاری مراسم برنامه‌ریزی کرده بودیم و اینطور نبود که امروز تصمیم بگیریم و فردا ازدواج کنیم!


    ماه‌چهره خلیلی: البته به نسبت ازدواج‌های معمول، دوران نامزدی کمتری داشتیم. رابطه ما از ابتدا با قصد ازدواج شکل گرفت و می‌دانستیم از رابطه چه می‌خواهیم. ما سه ماه نامزد بودیم و در این مدت بیشتر با هم آشنا شدیم، برنامه‌ریزی و بعد هم ازدواج کردیم.


     • گفتید از ابتدا با قصد ازدواج وارد رابطه شدید. این، یعنی حس کردید آدم موردنظرتان را پیدا کرده‌اید؟


     ابراهیم: یک مثلی وجود دارد که می‌گوید: «وقتی حس کردی یک نفر هست که به حرف‌هایت گوش می‌کند، وقت ازدواجت فرا رسیده!» این حس سراغ من هم آمده بود و حس کردم ماه‌چهره همان آدمیست که می‌تواند حرف‌هایم را بشنود و در کنارم باشد.


    ماه‌چهره خلیلی: راستش خیلی درگیر کار بودم و تمرکز زیادی روی زندگی شخصی‌ام نداشتم و در روزهایی که اصلا انتظار ازدواج را نمی‌کشیدم و به آن فکر نمی‌کردم، این موضوع اتفاق افتاد. در این سال‌ها یا مدام درگیر کار بودم یا برای دیدار خانواده‌ام به لندن می‌رفتم و واقعا وقتی برای فکر کردن به ازدواج نداشتم، اما همانطور که گفتم درست لحظه‌ای که به ازدواج فکر نمی‌کردم، اتفاق افتاد.


     *همه ما تصویر مبهمی از همسر آینده‌مان در ذهن‌مان ترسیم می‌کنیم. انتخابی که داشته‌اید چقدر به تصویر ذهنی‌تان نزدیک است؟


    ماه‌چهره خلیلی: هیچ‌وقت به این فکر نکرده بودم که شوهرم باید چه تیپ و قیافه‌ای داشته باشد، بلکه یکسری ویژگی‌ اخلاقی بود که برای انتخاب همسر آینده‌ام مدنظر داشتم. مهم‌ترین موضوع این بود کسی را انتخاب کنم که بتواند مرا درک کند. من گاهی حتی برای خودم هم پیچیده می‌شوم و خودم هم نمی‌توانم به راحتی خودم را درک کنم! به همین دلیل دنبال آدمی بودم که بتواند درکم کند و به خواسته‌هایم احترام بگذارد. یک بار که با پدرم در مورد همسر آینده‌ام صحبت می‌کردم و ایده‌آل‌هایم را در مورد ازدواج می‌گفتم، پدرم می‌گفت آدمی را که تو می‌خواهی باید سفارش بدهیم تا بسازند! (خنده) اما امروز خوشحالم که ابراهیم در کنارم است و با حضورش مرا به آرامش کامل رسانده است.


     ابراهیم: به دلیل مشغله‌ کاری که داشتم هیچ وقت فکر نمی‌کردم روزی برسد که بخواهم ازدواج کنم. البته این به معنای فرار از مسئولیت نبود و با توجه به شرایط کاری پدرم و سفرهای متعددی که داشت، در قبال خانواده‌ام مسئولیت داشتم و با این مقوله بیگانه نبودم. با خودم می‌گفتم حالا برای ازدواج وقت هست و نباید عجله‌ای برای آن داشته باشم. اما وقتی ماه‌چهره را دیدم و با هم آشنا شدیم نگرشم در مورد ازدواج عوض شد.


     درباره خواستگاری و جشن عروسی تازه ترین عروس سینمای ایران ، ماه جهره خلیلی و همسرش


     


    • پس در نهایت ماجرای این خواستگاری خاص به کجا ختم شد؟


     ابراهیم: در فرصت‌های مختلف قصد داشتم موضوع را با ماه‌چهره در میان بگذارم و صحبت ازدواج را پیش بکشم اما هر بار اتفاقی می‌افتاد و نمی‌توانستم این کار را انجام بدهم. تا اینکه بدون مقدمه گفتم، من دیگر نمی‌توانم صبر کنم. همسر من می‌شوی؟ (خنده)


    • و واکنش ماه‌چهره بعد از گرفتن حلقه چی بود؟


     ابراهیم: برای چند لحظه شوکه شده بود و نفس نمی‌کشید. بعد هم اشک شوق در چشمانش حلقه زد.


    ماه‌چهره خلیلی: آره گریه‌ام گرفت چون واقعا فکر نمی‌کردم اینقدر زود به جایی برسیم که هر دو نفرمان مایل به ازدواج با هم باشیم. گریه‌ام به این دلیل بود که خیلی دوست داشتم بگویم آره! ابراهیم از من پرسید با من ازدواج می‌کنی؟ من هم در پاسخ گفتم هیچ چیز در دنیا برایم خوشحال کننده‌تر از این نیست که همسر تو باشم!


    • از مراسم ازدواج‌تان برای‌مان بگویید.


     ماه‌چهره: بین خواستگاری تا روز عروسی فقط سه ماه فاصله بود و به دلیل این که قراردادهای کاری داشتیم تصمیم گرفتیم زودتر مراسم ازدواج را برپا کنیم تا این جشن با کارمان تداخل پیدا نکند. مراسم ازدواج ما به دلیل اینکه اقوام و خانواده‌ام خارج از کشور زندگی می‌کنند، در ایران برگزار نشد و این جشن را همراه با 50 نفر از همسفر‌هایمان در خارج از کشور برگزار کردیم.


     • پس هم عروسی بود و هم ماه عسل...


    ابراهیم: نه، ماه عسل نبود، بیشتر یک دید و بازدید بود. در واقع هم فال بود هم تماشا! این مراسم بهانه‌ای شد تا اعضای فامیل که سال‌ها بود یکدیگر را ندیده بودند، دور هم جمع شوند. خوشحالیم که شور و شوق این دید و بازدید با شادی مراسم عروسی ما توام شد.


     • چطور با هم آشنا شدید؟


    ماه‌چهره خلیلی: سر یکی از پروژه‌ها با هم همکاری داشتیم و آشنا شدیم. آن کار خیلی سخت و طولانی بود و من و ابراهیم خیلی زود با هم وارد تعامل شدیم و سر صحنه راجع به کار صحبت می‌کردیم و به یکدیگر ایده می‌دادیم. به نظر من در شرایط کار خیلی بهتر می‌توان یک نفر را شناخت. در همان چند ماه، اگرچه هنوز بحث ازدواج مطرح نبود، اما تا حد قابل‌توجهی با خصوصیات اخلاقی ابراهیم آشنا شدم. فکر می‌کنم اگر یک نفر پیدا شود که بتواند اینقدر دوست خوبی برای تو باشد، قطعا می‌تواند به عنوان همسر هم در کنارت قرار بگیرد.


     درباره خواستگاری و جشن عروسی تازه ترین عروس سینمای ایران ، ماه جهره خلیلی و همسرش


     


    • زندگی شما یک اتفاق عاشقانه است یا این عشق قرار است در طول زندگی به وجود بیاید؟


     ماه‌چهره خلیلی: رابطه ما اگرچه قبل از ازدواج عمر بلندی نداشت، اما به جایی رسیدیم که حس کردیم نمی‌توانیم بدون هم ادامه دهیم و باید وارد زندگی مشترک شویم. آنقدر نقاط و اهداف مشترک بین ما وجود داشت که از یک جایی به بعد حس نمی‌کردم ابراهیم یک انسان غریبه است. بلکه او را جزوی از وجود خودم می‌دانستم. بی‌شک بدون عشق این زندگی شکل نمی‌گرفت.


     *چه کسی برای اولین‌بار حرف ازدواج را پیش کشید؟


     ابراهیم: به رسم معمول پیشنهاد از طرف من مطرح شد. مدت‌ها بود که تصمیم خودم را گرفته بودم و می‌‌خواستم موضوع ازدواج را مطرح کنم. ماه‌چهره تهران نبود و در شهرستان مشغول فیلمبرداری بود که حلقه نامزدی سفارش دادم و منتظر فرصت خوبی بودم تا به شکلی خاص از او خواستگاری کنم.


     ماه‌چهره خلیلی: ابراهیم خیلی سنتی جلو رفت. من در جریان سفارش حلقه نبودم. از طرف دیگر، جالب است بدانید که ابراهیم پیش از سفارش حلقه، بدون اینکه من مطلع شوم با پدر و مادرم صحبت کرده بود و از آنها اجازه خواسته بود تا از من خواستگاری کند.


     ابراهیم: ماه‌چهره از شهرستان برگشت و من هم دنبال فرصتی بودم که بتوانم خواستگاری خاصی از ماه‌چهره داشته باشم. حتی یک بار که به همراه ماه‌چهره، خواهرش (گلچهره) و باجناقم (بهنام) به کیش رفتیم، تصمیم گرفتم زیر آب و با لباس غواصی حلقه را به ماه‌چهره بدهم و از او خواستگاری کنم که البته خوب شد این اتفاق نیفتاد... (خنده).


     ماه‌چهره خلیلی: بعدها که فهمیدم ابراهیم قصد داشته به این شکل موضوع خواستگاری را مطرح کند، گفتم خدا را شکر که این کار را نکردی، چون لوازم غواصی خیلی دست و پای آدم را می‌گیرد (خنده).


     *با توجه به اینکه خانواده ماه‌چهره در ایران زندگی نمی‌کنند مراسم خواستگاری رسمی به چه شکل انجام شد؟


     ابراهیم: جالب است بدانید خواستگاری رسمی ما از طریق نرم‌افزار OOVOO برگزار شد! یک لپ‌تاپ درخانه آقای خلیلی و یک لپ‌تاپ در خانه ما روشن بود و خانواده‌ها از این طریق یکدیگر را می‌دیدند.


     ماه‌چهره خلیلی: صحبت‌ها به‌صورت تلفنی انجام شده بود. برای تولد پدر و برادرم به لندن رفته بودم که موضوع خواستگاری ابراهیم را خانواده‌ام با من درمیان گذاشتند و قرار شد، خواستگاری به شکل سنتی از طریق اینترنت انجام شود. خانواده ابراهیم میوه و شیرینی و گل گرفته بودن و جلوی لپ‌تاپ قرار داده بودند. ما هم دقیقا این کار را انجام داده بودیم و خانواده‌‌ها از طریق اینترنت دقیقا به همان شکل سنتی مراسم خواستگاری را انجام دادند. در نهایت هم خانواده ابراهیم نقل پاشیدند و من هم رفتم و چایی آوردم. (خنده)


     درباره خواستگاری و جشن عروسی تازه ترین عروس سینمای ایران ، ماه جهره خلیلی و همسرش


     • اگرچه شب عروسی یکی از خاطره‌انگیز‌ترین شب‌های عمر هر انسانی است اما به دلیل خستگی‌هایی که در پی دارد به خیلی از عروس‌ و دامادها خوش نمی‌گذرد. برای شما هم همین موضوع مصداق داشت؟


     ابراهیم: به من که خیلی خوش گذشت و آن شب حس می‌کردم روی ابرها هستم. اکثر مهمان‌ها می‌گفتند تا به حال در هیچ عروسی اینقدر به آنها خوش نگذشته بود. ما هم از این قاعده مستثنی نبودیم و آنقدر به ما خوش گذشت که هنوز هم مدام راجع به آن صحبت می‌کنیم.


     ماه‌چهره خلیلی: به ما واقعا خوش گذشت. ما برای این مراسم سه ماه برنامه‌ریزی کرده بودیم و تمام تلاش‌مان را به کار بستیم تا همه چیز به بهترین شکل ممکن اجرا شود، اما با این حال با هم قرار گذاشته بودیم که اگر هر اتفاق بدی هم افتاد باز ما از لحظات‌مان لذت ببریم. البته خدا را شکر همه چیز عالی و حتی فراتر از حد تصورمان پیش رفت و همه چیز رویایی بود. خواهرها و برادرهای من و ابراهیم هم در این مراسم به عنوان ساقدوش در کنارمان بودند و خیلی به ما کمک کردند تا خیال‌مان راحت باشد و شب خوبی را پشت سر بگذاریم.


     • و مهریه چطور تعیین شد؟


     ماه‌چهره خلیلی: شاید باورکردنش سخت باشد اما ما تا لحظه‌ای که سر سفر عقده نشستیم و عاقد از ما در مورد میزان مهریه سوال کرد، حرفی در این مورد نزده بودیم.


     • ولی اکثر دخترها دوست دارند مهریه‌شان بالا باشد...


     ماه‌چهره خلیلی: من به مهریه زیاد اعتقادی ندارم. در دوران نامزدی هیچ وقت راجع به مهریه صحبت نکرده بودیم و وقتی عاقد در این مورد از ما سوال کرد، من و ابراهیم با تعجب به هم نگاه می‌کردیم.


     ابراهیم: واقعا این موضوع برای‌مان اهمیت نداشت...


     ماه‌چهره خلیلی: آدم‌ها خودشان انتخاب می‌کنند که یک زندگی مشترک را آغاز کنند و اگر خدایی نکرده روزی با هم تعامل خوبی نداشتند، باز هم باید به اتفاق هم به این نتیجه برسند که نمی‌توانند با هم ادامه دهند! این درست نیست که از مهریه به عنوان یک عنصر فشار استفاده شود. فکر می‌کنم ارزش زن خیلی بالاتر از مبالغی است که برای مهریه در نظر گرفته می‌شود.


    • ماه عسل کجا رفتید؟


    ماه‌چهره خلیلی: چون جشن عروسی‌مان خارج از کشور بود و یکسری از مهمان‌ها بعد از 20-30 سال با یکدیگر دیدار می‌کردند، هیجان زیادی به ما منتقل شده بود و واقعا نیاز داشتیم کمی استراحت کنیم. از طرف دیگر باید خیلی زود به پروژه‌هایی که قرارداد داشتیم ملحق می‌شدیم و به همین دلیل هم فرصتی برای سفر ماه عسل نداشتیم. خدا را چه دیدید شاید ماه عسل به برزیل رفتیم تا از تیم‌ملی کشورمان هم حمایت کنیم.


     • اگر مادر شوید باید شاهد کمرنگ‌تر شدن حضورتان در عرصه بازیگری باشیم؟


     ماه‌چهره خلیلی: تا الان زمان زیادی از زندگی‌ام را به سینما و کار اختصاص داده‌ام. بنابراین بدون شک اگر عضو جدیدی وارد زندگی ما شود بخش بزرگی از وقتم را به او اختصاص خواهم داد.


     • و از الان برای فرزندتان اسم انتخاب کرده‌اید؟


    ماه‌چهره خلیلی: پدر و مادرهای‌مان قبلا این کار را انجام داده‌اند. فامیلی ابراهیم، اشرفی است و نام‌خانوادگی من هم خلیلی است که از تلفیق این دو کلمه اسم «اشلی» را برای پسرمان انتخاب کرده‌اند. (خنده)


    ابراهیم: اگر فرزندمان دختر شود نامش را «ماهیما» خواهیم گذاشت که تلفیقی است از نام ابراهیم و ماه‌چهره که البته به زبان هندی به معنای شکوه و عظمت پروردگار است.


     



    ازدواج از آن دست اتفاق‌هایی است که در زندگی همه ما نقطه عطفی بزرگ و اساسی به حساب می‌آید؛ اتفاقی که اگر با چشمانی باز و با کمک عقل و البته چاشنی عشق همراه باشد، می‌تواند باعث خوشبختی و اوج گرفتن انسان شود و دریچه‌هایی جدید از زندگی را به روی او باز نماید.


     در میان انواع ازدواج‌هایی که در صنوف مختلف صورت می‌گیرد، ازدواج‌هایی سینمایی به واسطه جذابیت سینما برای مردم، زیرذره‌بین جامعه قرار دارند و خیلی زود سر و صدا به پا می‌کنند. آخرین مورد از ازدواج‌های سینمایی که همین چندی پیش در سایت‌های اینترنتی سر و صدای زیادی به همراه داشت، ازدواج ماه‌چهره خلیلی ، بازیگر خوب و پرکار کشورمان بود.


     تیتر خبر این بود: «ازدواج ماه‌چهره خلیلی با یکی از تصویربرداران مطرح سینما!» در این خبر اسمی از همسر ماه چهره خلیلی برده نشده بود تا بازار شایعات در این مورد حسابی داغ شود و هر کسی از ظن خود یار خانم خلیلی را پیدا کند! در این گفت‌‌وگوی جالب و پرتیتر برای اولین بار پای صحبت‌های ماه‌چهره خلیلی و همسر هنرمند خوش انرژی‌اش، «ابراهیم اشرفی» نشستیم و داستان آشنایی و ازدواج آنها را مرور کردیم.


     • یکی – دو هفته پیش خبر ازدواج شما در فضای مجازی منتشر شد و سر و صدای زیادی هم به پا کرد. چرا اینقدر بی‌سروصدا؟


     ابراهیم: خیلی هم بی‌سروصدا نبود. حدود سه ماه برای برگزاری مراسم برنامه‌ریزی کرده بودیم و اینطور نبود که امروز تصمیم بگیریم و فردا ازدواج کنیم!


    ماه‌چهره خلیلی: البته به نسبت ازدواج‌های معمول، دوران نامزدی کمتری داشتیم. رابطه ما از ابتدا با قصد ازدواج شکل گرفت و می‌دانستیم از رابطه چه می‌خواهیم. ما سه ماه نامزد بودیم و در این مدت بیشتر با هم آشنا شدیم، برنامه‌ریزی و بعد هم ازدواج کردیم.


     • گفتید از ابتدا با قصد ازدواج وارد رابطه شدید. این، یعنی حس کردید آدم موردنظرتان را پیدا کرده‌اید؟


     ابراهیم: یک مثلی وجود دارد که می‌گوید: «وقتی حس کردی یک نفر هست که به حرف‌هایت گوش می‌کند، وقت ازدواجت فرا رسیده!» این حس سراغ من هم آمده بود و حس کردم ماه‌چهره همان آدمیست که می‌تواند حرف‌هایم را بشنود و در کنارم باشد.


    ماه‌چهره خلیلی: راستش خیلی درگیر کار بودم و تمرکز زیادی روی زندگی شخصی‌ام نداشتم و در روزهایی که اصلا انتظار ازدواج را نمی‌کشیدم و به آن فکر نمی‌کردم، این موضوع اتفاق افتاد. در این سال‌ها یا مدام درگیر کار بودم یا برای دیدار خانواده‌ام به لندن می‌رفتم و واقعا وقتی برای فکر کردن به ازدواج نداشتم، اما همانطور که گفتم درست لحظه‌ای که به ازدواج فکر نمی‌کردم، اتفاق افتاد.


     *همه ما تصویر مبهمی از همسر آینده‌مان در ذهن‌مان ترسیم می‌کنیم. انتخابی که داشته‌اید چقدر به تصویر ذهنی‌تان نزدیک است؟


    ماه‌چهره خلیلی: هیچ‌وقت به این فکر نکرده بودم که شوهرم باید چه تیپ و قیافه‌ای داشته باشد، بلکه یکسری ویژگی‌ اخلاقی بود که برای انتخاب همسر آینده‌ام مدنظر داشتم. مهم‌ترین موضوع این بود کسی را انتخاب کنم که بتواند مرا درک کند. من گاهی حتی برای خودم هم پیچیده می‌شوم و خودم هم نمی‌توانم به راحتی خودم را درک کنم! به همین دلیل دنبال آدمی بودم که بتواند درکم کند و به خواسته‌هایم احترام بگذارد. یک بار که با پدرم در مورد همسر آینده‌ام صحبت می‌کردم و ایده‌آل‌هایم را در مورد ازدواج می‌گفتم، پدرم می‌گفت آدمی را که تو می‌خواهی باید سفارش بدهیم تا بسازند! (خنده) اما امروز خوشحالم که ابراهیم در کنارم است و با حضورش مرا به آرامش کامل رسانده است.


     ابراهیم: به دلیل مشغله‌ کاری که داشتم هیچ وقت فکر نمی‌کردم روزی برسد که بخواهم ازدواج کنم. البته این به معنای فرار از مسئولیت نبود و با توجه به شرایط کاری پدرم و سفرهای متعددی که داشت، در قبال خانواده‌ام مسئولیت داشتم و با این مقوله بیگانه نبودم. با خودم می‌گفتم حالا برای ازدواج وقت هست و نباید عجله‌ای برای آن داشته باشم. اما وقتی ماه‌چهره را دیدم و با هم آشنا شدیم نگرشم در مورد ازدواج عوض شد.


     درباره خواستگاری و جشن عروسی تازه ترین عروس سینمای ایران ، ماه جهره خلیلی و همسرش


     


    • پس در نهایت ماجرای این خواستگاری خاص به کجا ختم شد؟


     ابراهیم: در فرصت‌های مختلف قصد داشتم موضوع را با ماه‌چهره در میان بگذارم و صحبت ازدواج را پیش بکشم اما هر بار اتفاقی می‌افتاد و نمی‌توانستم این کار را انجام بدهم. تا اینکه بدون مقدمه گفتم، من دیگر نمی‌توانم صبر کنم. همسر من می‌شوی؟ (خنده)


    • و واکنش ماه‌چهره بعد از گرفتن حلقه چی بود؟


     ابراهیم: برای چند لحظه شوکه شده بود و نفس نمی‌کشید. بعد هم اشک شوق در چشمانش حلقه زد.


    ماه‌چهره خلیلی: آره گریه‌ام گرفت چون واقعا فکر نمی‌کردم اینقدر زود به جایی برسیم که هر دو نفرمان مایل به ازدواج با هم باشیم. گریه‌ام به این دلیل بود که خیلی دوست داشتم بگویم آره! ابراهیم از من پرسید با من ازدواج می‌کنی؟ من هم در پاسخ گفتم هیچ چیز در دنیا برایم خوشحال کننده‌تر از این نیست که همسر تو باشم!


    • از مراسم ازدواج‌تان برای‌مان بگویید.


     ماه‌چهره: بین خواستگاری تا روز عروسی فقط سه ماه فاصله بود و به دلیل این که قراردادهای کاری داشتیم تصمیم گرفتیم زودتر مراسم ازدواج را برپا کنیم تا این جشن با کارمان تداخل پیدا نکند. مراسم ازدواج ما به دلیل اینکه اقوام و خانواده‌ام خارج از کشور زندگی می‌کنند، در ایران برگزار نشد و این جشن را همراه با 50 نفر از همسفر‌هایمان در خارج از کشور برگزار کردیم.


     • پس هم عروسی بود و هم ماه عسل...


    ابراهیم: نه، ماه عسل نبود، بیشتر یک دید و بازدید بود. در واقع هم فال بود هم تماشا! این مراسم بهانه‌ای شد تا اعضای فامیل که سال‌ها بود یکدیگر را ندیده بودند، دور هم جمع شوند. خوشحالیم که شور و شوق این دید و بازدید با شادی مراسم عروسی ما توام شد.


     • چطور با هم آشنا شدید؟


    ماه‌چهره خلیلی: سر یکی از پروژه‌ها با هم همکاری داشتیم و آشنا شدیم. آن کار خیلی سخت و طولانی بود و من و ابراهیم خیلی زود با هم وارد تعامل شدیم و سر صحنه راجع به کار صحبت می‌کردیم و به یکدیگر ایده می‌دادیم. به نظر من در شرایط کار خیلی بهتر می‌توان یک نفر را شناخت. در همان چند ماه، اگرچه هنوز بحث ازدواج مطرح نبود، اما تا حد قابل‌توجهی با خصوصیات اخلاقی ابراهیم آشنا شدم. فکر می‌کنم اگر یک نفر پیدا شود که بتواند اینقدر دوست خوبی برای تو باشد، قطعا می‌تواند به عنوان همسر هم در کنارت قرار بگیرد.


     درباره خواستگاری و جشن عروسی تازه ترین عروس سینمای ایران ، ماه جهره خلیلی و همسرش


     


    • زندگی شما یک اتفاق عاشقانه است یا این عشق قرار است در طول زندگی به وجود بیاید؟


     ماه‌چهره خلیلی: رابطه ما اگرچه قبل از ازدواج عمر بلندی نداشت، اما به جایی رسیدیم که حس کردیم نمی‌توانیم بدون هم ادامه دهیم و باید وارد زندگی مشترک شویم. آنقدر نقاط و اهداف مشترک بین ما وجود داشت که از یک جایی به بعد حس نمی‌کردم ابراهیم یک انسان غریبه است. بلکه او را جزوی از وجود خودم می‌دانستم. بی‌شک بدون عشق این زندگی شکل نمی‌گرفت.


     *چه کسی برای اولین‌بار حرف ازدواج را پیش کشید؟


     ابراهیم: به رسم معمول پیشنهاد از طرف من مطرح شد. مدت‌ها بود که تصمیم خودم را گرفته بودم و می‌‌خواستم موضوع ازدواج را مطرح کنم. ماه‌چهره تهران نبود و در شهرستان مشغول فیلمبرداری بود که حلقه نامزدی سفارش دادم و منتظر فرصت خوبی بودم تا به شکلی خاص از او خواستگاری کنم.


     ماه‌چهره خلیلی: ابراهیم خیلی سنتی جلو رفت. من در جریان سفارش حلقه نبودم. از طرف دیگر، جالب است بدانید که ابراهیم پیش از سفارش حلقه، بدون اینکه من مطلع شوم با پدر و مادرم صحبت کرده بود و از آنها اجازه خواسته بود تا از من خواستگاری کند.


     ابراهیم: ماه‌چهره از شهرستان برگشت و من هم دنبال فرصتی بودم که بتوانم خواستگاری خاصی از ماه‌چهره داشته باشم. حتی یک بار که به همراه ماه‌چهره، خواهرش (گلچهره) و باجناقم (بهنام) به کیش رفتیم، تصمیم گرفتم زیر آب و با لباس غواصی حلقه را به ماه‌چهره بدهم و از او خواستگاری کنم که البته خوب شد این اتفاق نیفتاد... (خنده).


     ماه‌چهره خلیلی: بعدها که فهمیدم ابراهیم قصد داشته به این شکل موضوع خواستگاری را مطرح کند، گفتم خدا را شکر که این کار را نکردی، چون لوازم غواصی خیلی دست و پای آدم را می‌گیرد (خنده).


     *با توجه به اینکه خانواده ماه‌چهره در ایران زندگی نمی‌کنند مراسم خواستگاری رسمی به چه شکل انجام شد؟


     ابراهیم: جالب است بدانید خواستگاری رسمی ما از طریق نرم‌افزار OOVOO برگزار شد! یک لپ‌تاپ درخانه آقای خلیلی و یک لپ‌تاپ در خانه ما روشن بود و خانواده‌ها از این طریق یکدیگر را می‌دیدند.


     ماه‌چهره خلیلی: صحبت‌ها به‌صورت تلفنی انجام شده بود. برای تولد پدر و برادرم به لندن رفته بودم که موضوع خواستگاری ابراهیم را خانواده‌ام با من درمیان گذاشتند و قرار شد، خواستگاری به شکل سنتی از طریق اینترنت انجام شود. خانواده ابراهیم میوه و شیرینی و گل گرفته بودن و جلوی لپ‌تاپ قرار داده بودند. ما هم دقیقا این کار را انجام داده بودیم و خانواده‌‌ها از طریق اینترنت دقیقا به همان شکل سنتی مراسم خواستگاری را انجام دادند. در نهایت هم خانواده ابراهیم نقل پاشیدند و من هم رفتم و چایی آوردم. (خنده)


     درباره خواستگاری و جشن عروسی تازه ترین عروس سینمای ایران ، ماه جهره خلیلی و همسرش


     • اگرچه شب عروسی یکی از خاطره‌انگیز‌ترین شب‌های عمر هر انسانی است اما به دلیل خستگی‌هایی که در پی دارد به خیلی از عروس‌ و دامادها خوش نمی‌گذرد. برای شما هم همین موضوع مصداق داشت؟


     ابراهیم: به من که خیلی خوش گذشت و آن شب حس می‌کردم روی ابرها هستم. اکثر مهمان‌ها می‌گفتند تا به حال در هیچ عروسی اینقدر به آنها خوش نگذشته بود. ما هم از این قاعده مستثنی نبودیم و آنقدر به ما خوش گذشت که هنوز هم مدام راجع به آن صحبت می‌کنیم.


     ماه‌چهره خلیلی: به ما واقعا خوش گذشت. ما برای این مراسم سه ماه برنامه‌ریزی کرده بودیم و تمام تلاش‌مان را به کار بستیم تا همه چیز به بهترین شکل ممکن اجرا شود، اما با این حال با هم قرار گذاشته بودیم که اگر هر اتفاق بدی هم افتاد باز ما از لحظات‌مان لذت ببریم. البته خدا را شکر همه چیز عالی و حتی فراتر از حد تصورمان پیش رفت و همه چیز رویایی بود. خواهرها و برادرهای من و ابراهیم هم در این مراسم به عنوان ساقدوش در کنارمان بودند و خیلی به ما کمک کردند تا خیال‌مان راحت باشد و شب خوبی را پشت سر بگذاریم.


     • و مهریه چطور تعیین شد؟


     ماه‌چهره خلیلی: شاید باورکردنش سخت باشد اما ما تا لحظه‌ای که سر سفر عقده نشستیم و عاقد از ما در مورد میزان مهریه سوال کرد، حرفی در این مورد نزده بودیم.


     • ولی اکثر دخترها دوست دارند مهریه‌شان بالا باشد...


     ماه‌چهره خلیلی: من به مهریه زیاد اعتقادی ندارم. در دوران نامزدی هیچ وقت راجع به مهریه صحبت نکرده بودیم و وقتی عاقد در این مورد از ما سوال کرد، من و ابراهیم با تعجب به هم نگاه می‌کردیم.


     ابراهیم: واقعا این موضوع برای‌مان اهمیت نداشت...


     ماه‌چهره خلیلی: آدم‌ها خودشان انتخاب می‌کنند که یک زندگی مشترک را آغاز کنند و اگر خدایی نکرده روزی با هم تعامل خوبی نداشتند، باز هم باید به اتفاق هم به این نتیجه برسند که نمی‌توانند با هم ادامه دهند! این درست نیست که از مهریه به عنوان یک عنصر فشار استفاده شود. فکر می‌کنم ارزش زن خیلی بالاتر از مبالغی است که برای مهریه در نظر گرفته می‌شود.


    • ماه عسل کجا رفتید؟


    ماه‌چهره خلیلی: چون جشن عروسی‌مان خارج از کشور بود و یکسری از مهمان‌ها بعد از 20-30 سال با یکدیگر دیدار می‌کردند، هیجان زیادی به ما منتقل شده بود و واقعا نیاز داشتیم کمی استراحت کنیم. از طرف دیگر باید خیلی زود به پروژه‌هایی که قرارداد داشتیم ملحق می‌شدیم و به همین دلیل هم فرصتی برای سفر ماه عسل نداشتیم. خدا را چه دیدید شاید ماه عسل به برزیل رفتیم تا از تیم‌ملی کشورمان هم حمایت کنیم.


     • اگر مادر شوید باید شاهد کمرنگ‌تر شدن حضورتان در عرصه بازیگری باشیم؟


     ماه‌چهره خلیلی: تا الان زمان زیادی از زندگی‌ام را به سینما و کار اختصاص داده‌ام. بنابراین بدون شک اگر عضو جدیدی وارد زندگی ما شود بخش بزرگی از وقتم را به او اختصاص خواهم داد.


     • و از الان برای فرزندتان اسم انتخاب کرده‌اید؟


    ماه‌چهره خلیلی: پدر و مادرهای‌مان قبلا این کار را انجام داده‌اند. فامیلی ابراهیم، اشرفی است و نام‌خانوادگی من هم خلیلی است که از تلفیق این دو کلمه اسم «اشلی» را برای پسرمان انتخاب کرده‌اند. (خنده)


    ابراهیم: اگر فرزندمان دختر شود نامش را «ماهیما» خواهیم گذاشت که تلفیقی است از نام ابراهیم و ماه‌چهره که البته به زبان هندی به معنای شکوه و عظمت پروردگار است.


     





    ازدواج از آن دست اتفاق‌هایی است که در زندگی همه ما نقطه عطفی بزرگ و اساسی به حساب می‌آید؛ اتفاقی که اگر با چشمانی باز و با کمک عقل و البته چاشنی عشق همراه باشد، می‌تواند باعث خوشبختی و اوج گرفتن انسان شود و دریچه‌هایی جدید از زندگی را به روی او باز نماید.


     در میان انواع ازدواج‌هایی که در صنوف مختلف صورت می‌گیرد، ازدواج‌هایی سینمایی به واسطه جذابیت سینما برای مردم، زیرذره‌بین جامعه قرار دارند و خیلی زود سر و صدا به پا می‌کنند. آخرین مورد از ازدواج‌های سینمایی که همین چندی پیش در سایت‌های اینترنتی سر و صدای زیادی به همراه داشت، ازدواج ماه‌چهره خلیلی ، بازیگر خوب و پرکار کشورمان بود.


     تیتر خبر این بود: «ازدواج ماه‌چهره خلیلی با یکی از تصویربرداران مطرح سینما!» در این خبر اسمی از همسر ماه چهره خلیلی برده نشده بود تا بازار شایعات در این مورد حسابی داغ شود و هر کسی از ظن خود یار خانم خلیلی را پیدا کند! در این گفت‌‌وگوی جالب و پرتیتر برای اولین بار پای صحبت‌های ماه‌چهره خلیلی و همسر هنرمند خوش انرژی‌اش، «ابراهیم اشرفی» نشستیم و داستان آشنایی و ازدواج آنها را مرور کردیم.


     • یکی – دو هفته پیش خبر ازدواج شما در فضای مجازی منتشر شد و سر و صدای زیادی هم به پا کرد. چرا اینقدر بی‌سروصدا؟


     ابراهیم: خیلی هم بی‌سروصدا نبود. حدود سه ماه برای برگزاری مراسم برنامه‌ریزی کرده بودیم و اینطور نبود که امروز تصمیم بگیریم و فردا ازدواج کنیم!


    ماه‌چهره خلیلی: البته به نسبت ازدواج‌های معمول، دوران نامزدی کمتری داشتیم. رابطه ما از ابتدا با قصد ازدواج شکل گرفت و می‌دانستیم از رابطه چه می‌خواهیم. ما سه ماه نامزد بودیم و در این مدت بیشتر با هم آشنا شدیم، برنامه‌ریزی و بعد هم ازدواج کردیم.


     • گفتید از ابتدا با قصد ازدواج وارد رابطه شدید. این، یعنی حس کردید آدم موردنظرتان را پیدا کرده‌اید؟


     ابراهیم: یک مثلی وجود دارد که می‌گوید: «وقتی حس کردی یک نفر هست که به حرف‌هایت گوش می‌کند، وقت ازدواجت فرا رسیده!» این حس سراغ من هم آمده بود و حس کردم ماه‌چهره همان آدمیست که می‌تواند حرف‌هایم را بشنود و در کنارم باشد.


    ماه‌چهره خلیلی: راستش خیلی درگیر کار بودم و تمرکز زیادی روی زندگی شخصی‌ام نداشتم و در روزهایی که اصلا انتظار ازدواج را نمی‌کشیدم و به آن فکر نمی‌کردم، این موضوع اتفاق افتاد. در این سال‌ها یا مدام درگیر کار بودم یا برای دیدار خانواده‌ام به لندن می‌رفتم و واقعا وقتی برای فکر کردن به ازدواج نداشتم، اما همانطور که گفتم درست لحظه‌ای که به ازدواج فکر نمی‌کردم، اتفاق افتاد.


     *همه ما تصویر مبهمی از همسر آینده‌مان در ذهن‌مان ترسیم می‌کنیم. انتخابی که داشته‌اید چقدر به تصویر ذهنی‌تان نزدیک است؟


    ماه‌چهره خلیلی: هیچ‌وقت به این فکر نکرده بودم که شوهرم باید چه تیپ و قیافه‌ای داشته باشد، بلکه یکسری ویژگی‌ اخلاقی بود که برای انتخاب همسر آینده‌ام مدنظر داشتم. مهم‌ترین موضوع این بود کسی را انتخاب کنم که بتواند مرا درک کند. من گاهی حتی برای خودم هم پیچیده می‌شوم و خودم هم نمی‌توانم به راحتی خودم را درک کنم! به همین دلیل دنبال آدمی بودم که بتواند درکم کند و به خواسته‌هایم احترام بگذارد. یک بار که با پدرم در مورد همسر آینده‌ام صحبت می‌کردم و ایده‌آل‌هایم را در مورد ازدواج می‌گفتم، پدرم می‌گفت آدمی را که تو می‌خواهی باید سفارش بدهیم تا بسازند! (خنده) اما امروز خوشحالم که ابراهیم در کنارم است و با حضورش مرا به آرامش کامل رسانده است.


     ابراهیم: به دلیل مشغله‌ کاری که داشتم هیچ وقت فکر نمی‌کردم روزی برسد که بخواهم ازدواج کنم. البته این به معنای فرار از مسئولیت نبود و با توجه به شرایط کاری پدرم و سفرهای متعددی که داشت، در قبال خانواده‌ام مسئولیت داشتم و با این مقوله بیگانه نبودم. با خودم می‌گفتم حالا برای ازدواج وقت هست و نباید عجله‌ای برای آن داشته باشم. اما وقتی ماه‌چهره را دیدم و با هم آشنا شدیم نگرشم در مورد ازدواج عوض شد.


     درباره خواستگاری و جشن عروسی تازه ترین عروس سینمای ایران ، ماه جهره خلیلی و همسرش


     


    • پس در نهایت ماجرای این خواستگاری خاص به کجا ختم شد؟


     ابراهیم: در فرصت‌های مختلف قصد داشتم موضوع را با ماه‌چهره در میان بگذارم و صحبت ازدواج را پیش بکشم اما هر بار اتفاقی می‌افتاد و نمی‌توانستم این کار را انجام بدهم. تا اینکه بدون مقدمه گفتم، من دیگر نمی‌توانم صبر کنم. همسر من می‌شوی؟ (خنده)


    • و واکنش ماه‌چهره بعد از گرفتن حلقه چی بود؟


     ابراهیم: برای چند لحظه شوکه شده بود و نفس نمی‌کشید. بعد هم اشک شوق در چشمانش حلقه زد.


    ماه‌چهره خلیلی: آره گریه‌ام گرفت چون واقعا فکر نمی‌کردم اینقدر زود به جایی برسیم که هر دو نفرمان مایل به ازدواج با هم باشیم. گریه‌ام به این دلیل بود که خیلی دوست داشتم بگویم آره! ابراهیم از من پرسید با من ازدواج می‌کنی؟ من هم در پاسخ گفتم هیچ چیز در دنیا برایم خوشحال کننده‌تر از این نیست که همسر تو باشم!


    • از مراسم ازدواج‌تان برای‌مان بگویید.


     ماه‌چهره: بین خواستگاری تا روز عروسی فقط سه ماه فاصله بود و به دلیل این که قراردادهای کاری داشتیم تصمیم گرفتیم زودتر مراسم ازدواج را برپا کنیم تا این جشن با کارمان تداخل پیدا نکند. مراسم ازدواج ما به دلیل اینکه اقوام و خانواده‌ام خارج از کشور زندگی می‌کنند، در ایران برگزار نشد و این جشن را همراه با 50 نفر از همسفر‌هایمان در خارج از کشور برگزار کردیم.


     • پس هم عروسی بود و هم ماه عسل...


    ابراهیم: نه، ماه عسل نبود، بیشتر یک دید و بازدید بود. در واقع هم فال بود هم تماشا! این مراسم بهانه‌ای شد تا اعضای فامیل که سال‌ها بود یکدیگر را ندیده بودند، دور هم جمع شوند. خوشحالیم که شور و شوق این دید و بازدید با شادی مراسم عروسی ما توام شد.


     • چطور با هم آشنا شدید؟


    ماه‌چهره خلیلی: سر یکی از پروژه‌ها با هم همکاری داشتیم و آشنا شدیم. آن کار خیلی سخت و طولانی بود و من و ابراهیم خیلی زود با هم وارد تعامل شدیم و سر صحنه راجع به کار صحبت می‌کردیم و به یکدیگر ایده می‌دادیم. به نظر من در شرایط کار خیلی بهتر می‌توان یک نفر را شناخت. در همان چند ماه، اگرچه هنوز بحث ازدواج مطرح نبود، اما تا حد قابل‌توجهی با خصوصیات اخلاقی ابراهیم آشنا شدم. فکر می‌کنم اگر یک نفر پیدا شود که بتواند اینقدر دوست خوبی برای تو باشد، قطعا می‌تواند به عنوان همسر هم در کنارت قرار بگیرد.


     درباره خواستگاری و جشن عروسی تازه ترین عروس سینمای ایران ، ماه جهره خلیلی و همسرش


     


    • زندگی شما یک اتفاق عاشقانه است یا این عشق قرار است در طول زندگی به وجود بیاید؟


     ماه‌چهره خلیلی: رابطه ما اگرچه قبل از ازدواج عمر بلندی نداشت، اما به جایی رسیدیم که حس کردیم نمی‌توانیم بدون هم ادامه دهیم و باید وارد زندگی مشترک شویم. آنقدر نقاط و اهداف مشترک بین ما وجود داشت که از یک جایی به بعد حس نمی‌کردم ابراهیم یک انسان غریبه است. بلکه او را جزوی از وجود خودم می‌دانستم. بی‌شک بدون عشق این زندگی شکل نمی‌گرفت.


     *چه کسی برای اولین‌بار حرف ازدواج را پیش کشید؟


     ابراهیم: به رسم معمول پیشنهاد از طرف من مطرح شد. مدت‌ها بود که تصمیم خودم را گرفته بودم و می‌‌خواستم موضوع ازدواج را مطرح کنم. ماه‌چهره تهران نبود و در شهرستان مشغول فیلمبرداری بود که حلقه نامزدی سفارش دادم و منتظر فرصت خوبی بودم تا به شکلی خاص از او خواستگاری کنم.


     ماه‌چهره خلیلی: ابراهیم خیلی سنتی جلو رفت. من در جریان سفارش حلقه نبودم. از طرف دیگر، جالب است بدانید که ابراهیم پیش از سفارش حلقه، بدون اینکه من مطلع شوم با پدر و مادرم صحبت کرده بود و از آنها اجازه خواسته بود تا از من خواستگاری کند.


     ابراهیم: ماه‌چهره از شهرستان برگشت و من هم دنبال فرصتی بودم که بتوانم خواستگاری خاصی از ماه‌چهره داشته باشم. حتی یک بار که به همراه ماه‌چهره، خواهرش (گلچهره) و باجناقم (بهنام) به کیش رفتیم، تصمیم گرفتم زیر آب و با لباس غواصی حلقه را به ماه‌چهره بدهم و از او خواستگاری کنم که البته خوب شد این اتفاق نیفتاد... (خنده).


     ماه‌چهره خلیلی: بعدها که فهمیدم ابراهیم قصد داشته به این شکل موضوع خواستگاری را مطرح کند، گفتم خدا را شکر که این کار را نکردی، چون لوازم غواصی خیلی دست و پای آدم را می‌گیرد (خنده).


     *با توجه به اینکه خانواده ماه‌چهره در ایران زندگی نمی‌کنند مراسم خواستگاری رسمی به چه شکل انجام شد؟


     ابراهیم: جالب است بدانید خواستگاری رسمی ما از طریق نرم‌افزار OOVOO برگزار شد! یک لپ‌تاپ درخانه آقای خلیلی و یک لپ‌تاپ در خانه ما روشن بود و خانواده‌ها از این طریق یکدیگر را می‌دیدند.


     ماه‌چهره خلیلی: صحبت‌ها به‌صورت تلفنی انجام شده بود. برای تولد پدر و برادرم به لندن رفته بودم که موضوع خواستگاری ابراهیم را خانواده‌ام با من درمیان گذاشتند و قرار شد، خواستگاری به شکل سنتی از طریق اینترنت انجام شود. خانواده ابراهیم میوه و شیرینی و گل گرفته بودن و جلوی لپ‌تاپ قرار داده بودند. ما هم دقیقا این کار را انجام داده بودیم و خانواده‌‌ها از طریق اینترنت دقیقا به همان شکل سنتی مراسم خواستگاری را انجام دادند. در نهایت هم خانواده ابراهیم نقل پاشیدند و من هم رفتم و چایی آوردم. (خنده)


     درباره خواستگاری و جشن عروسی تازه ترین عروس سینمای ایران ، ماه جهره خلیلی و همسرش


     • اگرچه شب عروسی یکی از خاطره‌انگیز‌ترین شب‌های عمر هر انسانی است اما به دلیل خستگی‌هایی که در پی دارد به خیلی از عروس‌ و دامادها خوش نمی‌گذرد. برای شما هم همین موضوع مصداق داشت؟


     ابراهیم: به من که خیلی خوش گذشت و آن شب حس می‌کردم روی ابرها هستم. اکثر مهمان‌ها می‌گفتند تا به حال در هیچ عروسی اینقدر به آنها خوش نگذشته بود. ما هم از این قاعده مستثنی نبودیم و آنقدر به ما خوش گذشت که هنوز هم مدام راجع به آن صحبت می‌کنیم.


     ماه‌چهره خلیلی: به ما واقعا خوش گذشت. ما برای این مراسم سه ماه برنامه‌ریزی کرده بودیم و تمام تلاش‌مان را به کار بستیم تا همه چیز به بهترین شکل ممکن اجرا شود، اما با این حال با هم قرار گذاشته بودیم که اگر هر اتفاق بدی هم افتاد باز ما از لحظات‌مان لذت ببریم. البته خدا را شکر همه چیز عالی و حتی فراتر از حد تصورمان پیش رفت و همه چیز رویایی بود. خواهرها و برادرهای من و ابراهیم هم در این مراسم به عنوان ساقدوش در کنارمان بودند و خیلی به ما کمک کردند تا خیال‌مان راحت باشد و شب خوبی را پشت سر بگذاریم.


     • و مهریه چطور تعیین شد؟


     ماه‌چهره خلیلی: شاید باورکردنش سخت باشد اما ما تا لحظه‌ای که سر سفر عقده نشستیم و عاقد از ما در مورد میزان مهریه سوال کرد، حرفی در این مورد نزده بودیم.


     • ولی اکثر دخترها دوست دارند مهریه‌شان بالا باشد...


     ماه‌چهره خلیلی: من به مهریه زیاد اعتقادی ندارم. در دوران نامزدی هیچ وقت راجع به مهریه صحبت نکرده بودیم و وقتی عاقد در این مورد از ما سوال کرد، من و ابراهیم با تعجب به هم نگاه می‌کردیم.


     ابراهیم: واقعا این موضوع برای‌مان اهمیت نداشت...


     ماه‌چهره خلیلی: آدم‌ها خودشان انتخاب می‌کنند که یک زندگی مشترک را آغاز کنند و اگر خدایی نکرده روزی با هم تعامل خوبی نداشتند، باز هم باید به اتفاق هم به این نتیجه برسند که نمی‌توانند با هم ادامه دهند! این درست نیست که از مهریه به عنوان یک عنصر فشار استفاده شود. فکر می‌کنم ارزش زن خیلی بالاتر از مبالغی است که برای مهریه در نظر گرفته می‌شود.


    • ماه عسل کجا رفتید؟


    ماه‌چهره خلیلی: چون جشن عروسی‌مان خارج از کشور بود و یکسری از مهمان‌ها بعد از 20-30 سال با یکدیگر دیدار می‌کردند، هیجان زیادی به ما منتقل شده بود و واقعا نیاز داشتیم کمی استراحت کنیم. از طرف دیگر باید خیلی زود به پروژه‌هایی که قرارداد داشتیم ملحق می‌شدیم و به همین دلیل هم فرصتی برای سفر ماه عسل نداشتیم. خدا را چه دیدید شاید ماه عسل به برزیل رفتیم تا از تیم‌ملی کشورمان هم حمایت کنیم.


     • اگر مادر شوید باید شاهد کمرنگ‌تر شدن حضورتان در عرصه بازیگری باشیم؟


     ماه‌چهره خلیلی: تا الان زمان زیادی از زندگی‌ام را به سینما و کار اختصاص داده‌ام. بنابراین بدون شک اگر عضو جدیدی وارد زندگی ما شود بخش بزرگی از وقتم را به او اختصاص خواهم داد.


     • و از الان برای فرزندتان اسم انتخاب کرده‌اید؟


    ماه‌چهره خلیلی: پدر و مادرهای‌مان قبلا این کار را انجام داده‌اند. فامیلی ابراهیم، اشرفی است و نام‌خانوادگی من هم خلیلی است که از تلفیق این دو کلمه اسم «اشلی» را برای پسرمان انتخاب کرده‌اند. (خنده)


    ابراهیم: اگر فرزندمان دختر شود نامش را «ماهیما» خواهیم گذاشت که تلفیقی است از نام ابراهیم و ماه‌چهره که البته به زبان هندی به معنای شکوه و عظمت پروردگار است.


     

  • ۱۸:۴۶   ۱۳۹۳/۳/۱۱
    avatar
    صورتــــــــــــــــی
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|18882
    دوستای گلم اینم یه مصاحبه جالب...
    امیدوارم لذت ببرین.
  • ۱۵:۵۹   ۱۳۹۳/۳/۱۲
    avatar
    صورتــــــــــــــــی
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|18882
  • ۱۶:۰۷   ۱۳۹۳/۳/۱۲
    avatar
    مهرنوش
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|10427 |5772 پست
    دست شما درد نکنه صورتی جون، البته الان سر کارم فقط یه خورده از اولی رو خوندم بعد برمی گردم
  • ۱۶:۲۱   ۱۳۹۳/۳/۱۲
    avatar
    shirin
    یک ستاره ⋆|1865 |1439 پست
    خیلی خوشم اومد آخه یه جا خونده بودم قبلا همسر شاهد احمد لو بوده! چه جالب امیدوارم خوشبخت بشه خیلی چهره اش رو دوست دارم.
  • ۱۶:۲۳   ۱۳۹۳/۳/۱۲
    avatar
    صورتــــــــــــــــی
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|18882
    اگه بودم که اصلا بنظرم به هم نمیومدن...شاهد احمد لو خیلی قدش کوتاهه..
    اما انم خیلی سن بالاس
    به هر روی خوشبخت بشن
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان