او کیست که شب و صبح دنبال شوی است
او کیست که غم و اندوهش بند به موی است
او کیست که عمری در کوزه بودن
برده صبر و طاقتش، بدخوی است
گشته است در کل باشگاههای جهان
تا که گردد لاغر اما نه، های و هوی است
هر چه میگردد پی شوی یافت می نشود او
برتر و نایاب تر ز و مروارید و الماس، شوی است
گر نظر کردی به این شعر یاد کس افتی؟
ده که نه صدها دختر اکنون، در جستجوی است
هر که در خود دید دردی مشترک بسم الله
گشته دعوت چون مخاطب من، هم اویَست