۱۱:۰۹ ۱۳۹۶/۵/۷
ASEMANسه ستاره ⋆⋆⋆|5562 |3448 پست
اتفاقا یکی از کتابهایی که من همیشه بهش فکر میکنم بامداد خمار هست مونا جون...
منم در دوران نوجوانی خوندمش و همیشه ذهنم درگیر این بود که عشق از روی احساس در اکثر مواقع چرا با شکست رو برو میشه و اینکه چرا آدما از تجربیات دیگران استفاده نمیکنند و همیشه فکر میکنند" من فرق دارم!!!!!!! "
کتاب دیگه ایی که همیشه ذهنم رو درگیر کرده، کتاب خداوند الموت هست سرگذشت حسن صباح، این شخص از احساسات مذهبی مردم استفاده کرد و در آخر خودش رو امام زمان اعلام کرد. فکر میکنم این مسئله همیشه بوده و هست اما چرا مردم این قدر راحت با مذهب گول میخورند، درگیری ذهنیم بوده و هست.
فیلم "اشکها و لبخندها "هم فیلمی هست که توی ذهنم بعد از سالها مونده و از اولین بار که دیدم قسمتی که جلب توجهم کرد بُعد مهربونی شخصیت فیلم هست که مهربونی چقدر خوبه و سعی کردم نسبت به اطرافیانم مهربون باشم اما خوب سخته....
فیلم بازمانده واقعا تاثیر گذار بود الهام جون، منم با دیدنش گریه کردم.