بهزاد لابی :
Dimound :به به مرسی آقا بهزاد که خیلی سریع و به عنوان اولین نفر شرکت کردی
خب یه مثال هم بزن ببینیم چه جوری باهم حرف میزدید مث 85 ساله ها
خواهش میکنم. البته از همین الان بگم که هفته بعد هم نفر بعدی که شرکت میکنه باید انتخاب کنه
مثلا خیلی بلند حرف میزدیم. چون گوشمون سنگین بود. بعد مثلا یکی به من میگفت بهزاد یادت میاد قدیما با هم میرفتیم فلان کافه. یادش بخیر.
من همینطوری خیره نگاش میکردم و بعد از یه دقیقه یهو کنترل تلویزیون رو میدادم بهش.(که مثلا کلا نشنیدم چی گفته و سعی کردم حدس بزنم اما اشتباه حدس زدم )
یا یکی مثلا پا میشد چایی بیاره اینقدر دستش میلرزید که لیوان ها توی راه میفتاد زمین، بعد یکی میرفت کمکش خودش غش میکرد همونجا یه ربع میفتاد پا نمیشد و ...
اوووووووووه پس چه باحال بوده