خانه
5.11K

پیرهن قرمز ...

  • ۲۰:۵۱   ۱۳۹۲/۲/۲۰
    avatar
    کاربر فعال|173 |612 پست
     شما با شنیدن عبارت "پیراهن قرمز" چه چیزی به ذهنتان می آید؟

    یاقوت زن قرمز پوشی که سالها در میدان فردوسی منتظر عشقش سر قرار حاضر می شد؟

    آدمهای جلفی که پیراهن قرمز می پوشند تا بیشتر جلوه کنند؟

    تیم پرسپولیس؟

    یه دختر بچه کوچولو که یک بستنی قیفی به دست داره؟

    آیا ممکنه یاد ناخدای کشتی هم بیفتید؟

    *****************************************

    يه كشتي داشت رو دريا مي‌رفت، ناخداي كشتي يهو از دور يه كشتي دزداي درياي
    رو ديد. سريع به خدمه‌اش گفت: براي نبرد آماده بشين، ضمنا اون پيراهن قرمز
    من رو هم بيارين. خلاصه پيراهنه رو تنش كرد و درگيري شروع شد و دزداي
    دريايي شكست خوردن!



    كشتي همينطوري راهشو ادامه مي‌داد كه دوباره  رسيدن به يه سري دزد دريايي ديگه! باز دوباره ناخدا گفت واسه جنگ آماده
    بشينو اون پيراهن قرمز منم بيارين تنم كنم!! خلاصه، زدن دخل اين يكي دزدا رو هم آوردن و باز به راهشون ادامه دادن.



    يكي از ملوانا كه كنجكاو شده بود از ناخدا پرسيد: ناخدا، چرا هر دفعه
    كه جنگ مي‌شه پيراهن قرمزتو  مي‌پوشي؟ ناخدا مي‌گه: خوب براي اينكه توي
    نبرد وقتي زخمي مي‌شم، پيراهن قرمزم نمي‌ذاره خدمه زخماي منو خونريزيمو
    ببينن در نتيجه روحيه‌شون حفظ مي‌شه و جنگ رو مي‌بريم.


    مرام رو داشتید ؟؟


  • leftPublish
  • ۲۱:۰۰   ۱۳۹۲/۲/۲۰
    avatar
    مهندس مشعوف
    کاربر فعال|173 |612 پست
    فکر کنم به این امید اومدید اینجا که دنبال لباس قرمز باشید ...

    کمی هم بد نیست به معنویات توجه بشه

    حالا داستان بالا از دیدگاه شما چطور بود
  • ۲۱:۱۶   ۱۳۹۲/۲/۲۰
    avatar
    نازلی
    یک ستاره ⋆|336 |1067 پست
    خیلی خوووب مرسی
  • ۲۱:۳۲   ۱۳۹۲/۲/۲۰
    avatar
    مهندس مشعوف
    کاربر فعال|173 |612 پست
    خواهش می کنم نازلی جان ...
  • ۲۲:۳۴   ۱۳۹۲/۲/۲۰
    avatar
    بهار دخت
    کاربر فعال|86 |339 پست
    این داستان رو شنیده بودم. این یه انتهای خنده دار هم داره ها
  • ۲۲:۳۵   ۱۳۹۲/۲/۲۰
    avatar
    صبا
    کاربر فعال|416 |581 پست
    منم چون ون داستان رو که بهار گفت شنیدم نتونستم جور دیگه بهش فکر کنم
  • leftPublish
  • ۲۲:۳۵   ۱۳۹۲/۲/۲۰
    avatar
    آتیشپاره
    کاربر فعال|177 |363 پست
    داستان چی بوده بهار؟
  • ۲۲:۳۶   ۱۳۹۲/۲/۲۰
    avatar
    بهار دخت
    کاربر فعال|86 |339 پست
    نمیشه گفت آتیشپاره جونم... یهکمی بده...این داستان رو تبدیل به جوک کردن
  • ۲۲:۳۸   ۱۳۹۲/۲/۲۰
    avatar
    آتیشپاره
    کاربر فعال|177 |363 پست
    من که نفهمیدم.... اما تا اینجا که مهندس گفت که داستان جالبی بود و به این فکر منو انداخت که رهبری یه گروه چقد کار سختیه و مهمه
  • ۰۰:۰۲   ۱۳۹۲/۲/۲۱
    avatar
    مهندس مشعوف
    کاربر فعال|173 |612 پست
    بهاردخت جان شما چرا منفی نگری می کنی عزیزم

    همیشه می توان از بدترین جملات زیباترین جملات رو ساخت فقط با کمی تغییر

    شاد باشید دوستانم
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
زیربخش
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان