خانه
4.14K

کافه دلکده ، نقدی بر داستانهای دلارا

  • ۱۲:۲۴   ۱۳۹۷/۴/۲۳
    avatar
    کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست

    دلداده جون فکر کردم بهتره که یه جای مجزا برای داستانهای تو باشه تا نکاتی که در موردش صحبت می کنیم منسجم باشه و بعدا راحت تر بتونی بهشون رجوع کنی. قطعا مطالب این تاپیک برای همه نویسنده های زیباکده مفید خواهد بود.

    ویرایش شده توسط فرک (Ferak) در تاریخ ۲۳/۴/۱۳۹۷   ۱۲:۴۳
  • leftPublish
  • ۱۲:۲۵   ۱۳۹۷/۴/۲۳
    avatar
    فرک (Ferak)کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست
    من قسمت سوم رو خوندم. چند تا نکته به ذهنم رسید که بگم:
    اول اینکه این قسمت جا داشت تا توصیفات بیشتری داشته باشه ولی اکثرش دیالوگهای افرادی بود که قبلا به ما معرفی نشده بودن، مثلا سیما، آرسان و بقیه / منظورم از توصیف اینجوریه مثلا: عمو علی که شنوایی گوش راستش رفته رفته کم تر می شد و نیز هنگام راه رفتن مشکل داشت و برای پنهان کردن آن عصایی به دست می گرفت در حالیکه سعی می کرد بی عیب و نقص راه برود به سمت جمع آنها آمد، او که کت و شلوار کتانی مناسب سال های جوانی خود را به تن کرده بود کنار دلارا ایستاد و گفت....
    یه جاهایی جهش توی داستان داشتیم مثلا از لحظه ای که دلداده و دلارا رسیدن توی خونه دایی همه داشتن با هم خوش و بش می کردن و دیالوگ می گفتن بعد دایی گفت دو ساعته شما اومدین و دلداده داره کتاب میخونه . این گذر دو ساعت حس نشد
    نکته آخر هم اینکه مقداری اغراق توی داستانت هست که توی این قسمت جایی که دلارا از بالکن میفته توی استخر غیرواقعی به نظر میرسید. چون معمولا استخر با ساختمان فاصله قابل توجهی داره، بالکن نرده داره و .... بعد بازم یه جهش از لبه استخر به اتاق که چون هیچ جمله توصیفی ننوشته بودی مشخص نبود کی رفتن توی اتاق
    .
    .
    دلداده جون اگه خواننده کافه نویسندگان باشی متوجه شدی که ما اینجا بیشتر ایرادات رو می گیم تا یه دید بهتر به نویسنده بدیم که با خوندن داستان خواننده چه حسی یا فکری داشته تا اون بتونه در آینده بهتر بنویسه. برای همین من فقط نقاط ضعف رو گفتم و گرنه داستانت خیلی جذاب و قشنگه. آفرین بر تو به زودی قسمت چهارم رو میخونم.
  • ۱۲:۳۵   ۱۳۹۷/۴/۲۳
    avatar
    فرک (Ferak)کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست

    نقل شده توسط دلداده جون عزیز که من مطالب رو در این تاپیک هم کپی می کنم: "

    خوب همون اول باید یه چیزی بگم البته از فرک عزیز ممنونم که انقد خوب داستانو نقد کرد و حالا نکته اصلی من به یه چیزی دقت نکرده بودم اینکه من داستانو توی گوشی نوشتمو بعد وقتی متنو تو لپتابم ریختم یه سری چیزاش مثل فونتش یا راست چین  چب چینش بهم ریخته بود من توی متنایی که مینویسم گاهی توی یه قسمت باید بپرم به چندساعت بعد یا چند روز بعد و اینو نمیتونم تو داستان بگم براهمین وسطش سه تا نقطه میزارم مثل این

    ...

    و بقیه داستان ولی این بهم خورده بود و همین باعث شده بود مثل پرش بشه و یه سری چیزا گنگ بشه حواسم نبود پس برای این دفعه بعد از این فلش استفاده می کنم

     این مشکل اول دیروز داشتم توضیح میدادم که طبق معمول برقا رفت آره خودم که چند بارداستانو خوندم به هین نکته هایی که تو گفتی رسیدم وب عد نشستم با دوستم به عنوان یه داستان نقدش کردیم به نکته های جالبی رسیدیم که دوست دارم به شما رفقام بگم

    1-بزرگترین اشتباهی که کردم اینه که من انقد تو دااستا نفرورفته بودم واصن به این نکته توجهی نداشتم که شما داستان قبلی منو نخوندین داستان قبلبم درمورد میلادو نفسو مازیاره و انقد حواس پرت بودم اصن به این دقت نکرده بودم که ممکنه بعضی جاها گنگ بشه بعد با خودم گفتم که خوب یه خلاصه میدم تا بدونین چیشده خوب من اینجا خلاصه بدم خواندده که به من خبر نمیده من داستانتو می خوام بخونم که من خلاصه بهش بدم پس باید اصولی درست شه همونطور که فرک هم گفت اصن یه سری شخصیتا رو معرفی نکردم و از یه سری اتفاقات مثل زندان افتادن میلاد یا لال شدن نفس گفتم که خیلی گنگو پیچیدش کرده بود و اینم به خاطر همینه من خیلی حواس پرتم ببخشید چون دارم دوتا داستانو باهم پیش می برم

    2-سوم اینکه چون من خودمو جای شخصیتا تصور میکنم برا همین خیلی یهو هیجانم زیاد میشه و به اصطلاح جوگیر میشم برا همین گاهی خیلی ااغراق آمیز میشه طوری که یه بار دوستم گفت اون طوری که تو نوشتی من الان انتظار داشتم یه اژدها هم به داستان اظافه بشه، ههه. باید بزارم داستان سیر خودشو بره و منم از دور مراقبش باشم ولی الان مثل یه کیک 4 طبقه شده که من میخوام از طبقه دوم شروع کرنم به خوردن

    3-یه مشکل دیگم از قسمت چهارم به بعد داره میشه مشکلیه که من تو اکثرداستانام پیدامی کنم و رفیقم کچل شد از بس که به من گفت این مشکلو رفع کن اینکه همه شخصیت داستانام اصلیا علل خصوص دخترا شبیه خودم دارن میشن حالا شما که باخود من آشنا نیستین ولی به هر کی گفتم گفت دلارا کپ خودته البته نه فقط دلارا همه شخصیتا به مرور که پیش میریم همه شبیه من میشن برای مثال شخصیت دلداده و دلارا باید زمین تا آسمون باهم فرق داشته باشه ولی الان که تا حدودی دارن شبیه هم  میشن درسته خواهرنو یه شباهتایی دان نه من منظورم چیزای خصوصی تره مثلا یه سری رفتارا یا چیزای دیگه حتی یه بار دوستم که داشت یکی از داستانامومی خوند گفت که این دوتا با اینکه جنس مخالف همدیگنو کلا خصوصیاتشون باهم فرق داره مثل هم حرف میزنن و مثل هم رفتار می کنن اونم به طور دیوانه بار درسته که میگن انسان از دوستاش یااونایی که باهاشون درارتباطه شکل اونا میشه ولی واقعا گاهی انقد شباهتم خوب نیست یعنی انگار دو تا منم با کمی تفاوت یکی یکم مردونه تر یکی یکم زنونه تر

    4-یه تیکه هایی از داستان دارم داستانو لو میدم اونم خیلی بد یا مثلا معماهای کوچیک که بی خود جون داستانو میگیره یعنی مثل اینکه چند تا سبد یه رنگ برابچه بزارمو بگم اون صورتیه رو بردار درصوورتی که همش صورتیه بی خود خواننده رو گمراه میکنه مثلا قسمت اول عروسی دلارا اینکه بابا ارمیا پاشد و تلفونو دستش گرفتو به یه نفر زنگ زد نه این وقتش نبود جاشم نبود

    5- یه مشکل دیگم هست مشکل که نه راستش نمیدونم اسمشو چی بزارم اینکه ااز گنده گویی استفاده می کنم و از یه سری کلمات قلمبه و نامفهومو جایگزین کلمات ساده می کنم که فرک توی تایپیک چگونه نویسنده شویم گفت که اینم خواننده رو گمراه می کنه و مثلا از شخصیتا فیلسوف میسازه

    خیلی سرتونو درد آوردم ببخشید نمیدونم چرا اینارو گذاشتمو الکی خودمو ضایع کردم ولی خیلی حال داد با دوستم تاچهار صبح یواشکی دراین باره حرف میزدیم آقا خلاصه خیلی حال داد هفته ای یه بار یه چی بدید من خودمو نقد کنم یه دلیل دیگم مونده که به خاطر اون این همه مشکلات پیش اومده ولی اونو نمیگم میخوام ببینم میتونید پیداش کنید البته مطمئنم که نمیتونید چون نمیشه آدمارو از روی دوتا استیکرو نوشته شناخت مگه اینکه توداستان فرو بریدالبته خواستن تونستن است بازم مرسی از همتون قسمت جدید گذاشتم بیاید همه باهم بشینیم نقدش کنیم ببخشید کافه روشلوغ کردم پس بریم سراغ قسمتای جدید

    ویرایش شده توسط فرک (Ferak) در تاریخ ۲۳/۴/۱۳۹۷   ۱۲:۴۴
  • ۱۲:۳۹   ۱۳۹۷/۴/۲۳
    avatar
    فرک (Ferak)کاپ عکاس برتر 
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|11222 |5529 پست

    خب در مورد تلفن بابای ارمیا من فکر کردم یه راز هست که قراره بعدا به خواننده بگی مثلا یه تهدید که باعث شد دلارا بله بگه
    یه سوالم برام مطرح شد که چرا ارمیا توی مهمونی نبود و دلارا و دلداده با هم رفتن کلا شوهر دلارا از داستان حذف شد. این اتفاقا مال گذشته اس؟ چرا دلارا با دلداده توی یه خونه ان و دلارا بدون شوهرش داره واسه مسافرت برنامه ریزی می کنه؟
    بعد به جای سه نقطه می تونی بنویسی حدود سه ساعتی از آن ماجرا گذشته بود که.....یا صبح روز بعد...یا هرجور دوست داری ولی به نظرم گذر زمان رو بنویسی خیلی بهتره. در ضمن توصیف شرایط محیط اتفاقات یادت نره فقط دیالوگ نویسی نکن دیالوگ توصیف خیلی قشنگ میشه. نه دیالوگ نویسی خالی نه توصیفات تنها نمی تونن خیلی جذاب باشن

    ویرایش شده توسط فرک (Ferak) در تاریخ ۲۳/۴/۱۳۹۷   ۱۲:۴۴
  • ۲۱:۳۳   ۱۳۹۷/۴/۲۵
    avatar
    دلداده
    کاربر فعال|1600 |833 پست
    زیباکده
    فرک (Ferak) : 

    خب در مورد تلفن بابای ارمیا من فکر کردم یه راز هست که قراره بعدا به خواننده بگی مثلا یه تهدید که باعث شد دلارا بله بگه
    یه سوالم برام مطرح شد که چرا ارمیا توی مهمونی نبود و دلارا و دلداده با هم رفتن کلا شوهر دلارا از داستان حذف شد. این اتفاقا مال گذشته اس؟ چرا دلارا با دلداده توی یه خونه ان و دلارا بدون شوهرش داره واسه مسافرت برنامه ریزی می کنه؟
    بعد به جای سه نقطه می تونی بنویسی حدود سه ساعتی از آن ماجرا گذشته بود که.....یا صبح روز بعد...یا هرجور دوست داری ولی به نظرم گذر زمان رو بنویسی خیلی بهتره. در ضمن توصیف شرایط محیط اتفاقات یادت نره فقط دیالوگ نویسی نکن دیالوگ توصیف خیلی قشنگ میشه. نه دیالوگ نویسی خالی نه توصیفات تنها نمی تونن خیلی جذاب باشن

    زیباکده

    اول مرسی به خاطر اینکه به فکر منی مرسی عزیزم آره مال گذشست ولی حالت گنگ مانند چون فکر کردم اینجوری یه خورده جذاب تر میشه ارمیا از قسمت 15 یا16 میاد طبق برنامه ریزی من،آره فکر خوبیه از قسمت 8 میزنم چند ساعت بعد

  • ۱۱:۵۳   ۱۳۹۷/۴/۲۸
    avatar
    نوشان
    دو ستاره ⋆⋆|4830 |2348 پست

    دلداده عزیز من چند قسمت خوندم نظراتمو میگم
    به نظر من یه متن اگر میخواد مکالمه محور باشه باید یه سری نکات توش رعایت بشه
    من به عنوان خواننده چنتا مکالمه که رد و بدل بشه گم میکنم گوینده رو. یعنی وقتی پشت سر هم جملاتی که بین دو نفر رد و بدل میشه و مینویسی دیگه نمیدونم کی بود که این جمله رو گفت. ( این مدل نوشتن شاید به درد فیلمنامه و نمایشنامه نویسی بخوره که من به همین دلیل دوست ندارم نمایشنامه بخونم) راه حلش از نظر من اینه که مشخص کنی کی داره حرف میزنه و برای اینکه هی نگی این گفت اون گفت میتونی لا به لاش توصیف هم بیاری مثل این:
    دلداده گفت:....
    دل آرا با تعجب به دلداده نگاه کرد و جواب داد:.....
    دلداده که اصلا انتظار این حرف را نداشت بلافاصله گفت:......
    بعد مثلا اینجا یه توصیف صحنه مثلا
    دل آرا گفت:....
    و من الله توفیق

    بی صبرانه منتظر مناظره سر داستان بی آغاز بی پایانم 

    ویرایش شده توسط نوشان در تاریخ ۲۸/۴/۱۳۹۷   ۱۱:۵۴
  • leftPublish
  • ۱۲:۰۲   ۱۳۹۷/۴/۲۸
    avatar
    دلداده
    کاربر فعال|1600 |833 پست
    زیباکده
    نوشان : 

    دلداده عزیز من چند قسمت خوندم نظراتمو میگم
    به نظر من یه متن اگر میخواد مکالمه محور باشه باید یه سری نکات توش رعایت بشه
    من به عنوان خواننده چنتا مکالمه که رد و بدل بشه گم میکنم گوینده رو. یعنی وقتی پشت سر هم جملاتی که بین دو نفر رد و بدل میشه و مینویسی دیگه نمیدونم کی بود که این جمله رو گفت. ( این مدل نوشتن شاید به درد فیلمنامه و نمایشنامه نویسی بخوره که من به همین دلیل دوست ندارم نمایشنامه بخونم) راه حلش از نظر من اینه که مشخص کنی کی داره حرف میزنه و برای اینکه هی نگی این گفت اون گفت میتونی لا به لاش توصیف هم بیاری مثل این:
    دلداده گفت:....
    دل آرا با تعجب به دلداده نگاه کرد و جواب داد:.....
    دلداده که اصلا انتظار این حرف را نداشت بلافاصله گفت:......
    بعد مثلا اینجا یه توصیف صحنه مثلا
    دل آرا گفت:....
    و من الله توفیق

    بی صبرانه منتظر مناظره سر داستان بی آغاز بی پایانم 

    زیباکده

    روش خیلی کار کردم رفیق توقسمت 7 یه خورده بهتر شد به نظرم ولی خوب بید بخونید شما بگید

    قسمت اول بی آغاز بی پایانو با دوستم داریم میخونیم نتیجه روبهتون میگمممممممممم

  • ۱۰:۵۳   ۱۳۹۷/۴/۳۰
    avatar
    دلداده
    کاربر فعال|1600 |833 پست
    رفقایی که میخونن داستانو من روی فضا سازی واینا خیلی کار کردم از قسمت 7 به بعد فک کنم معلوم باشه
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان