فرک (Ferak) :
خب سوالات من برای چالش جشن یک سالگی داستانمون:
1- آیا در جایی از داستان وسوسه شدید داستان را به نحو دیگری پیش ببرید اما با وسوسه خود جنگیدید و ننوشتید(ساده تر: آیا قسمتی از داستان بود که می خواستید جور دیگر بنویسید اما این کار را نکردید؟ کجا؟ چی بود؟ چی شد؟چرا؟)
بله خیلی جاها مثلا در جنگ اول یا چند بار شده که تصمیم گرفتم پرنده دانا رو احضار کنم ولی جلوی خودم رو گرفتم و یکبار می خواستم دارک اسلو و یکبار هم سرجان رو می خواستم به کشتن بدم ولی خودم رو کنترل کردم و در ماجرای حمله دزرتلند به کولینزها همینطور و خیلی جاهای دیگه
حتی می خواستم به فرک جون پیشنهاد کنم که برای عروسی مادونا با اندریاس یا شاردل با لابر یک عروسی خونین با اقتباس از گیم او ترون در نظر بگیره با این تفاوت که زن و شوهر نجات پیدا کنن و ... چرا؟ چون احساس کردم که سه نفر دیکه که داستان می نویسن خیلی با این نوع ماجراجویی موافق نیستن.
2-آیا شخصیتی در داستان شما وجود دارد( که خود ایجاد کننده آن باشید اما) از او متنفر باشید؟
از تایرل خوشم نمی یومد که حسابشو رسیدم
3-کدام قسمت از داستانتان بیشترین تاثیر را روی خودتان داشت یعنی خودتان به عنوان خواننده از کدام بخش از نوشته خودتان بیشتر لذت بردید؟
از صحنه کشته شدن شاهزاده پایان و صحنه ی عقب نشینی از پالویرا
4-آیا بخشی در داستان وجود دارد که یکی دیگر از نویسنده ها نگاشته باشد و باعث عصبانیت شما شده باشد؟ بله خیلی
صحنه ای که آکوییلا پسرش رو کشت
صحنه ازدواح اسپروس با شارلی
صحنه ازدواج شاردل با لابر
صحنه کشته شدن شابین
و چند صحنه ی دیگه
5-وقتی داستان تمام شود برای کدام شخصیت بیشتر از همه دلتان تنگ می شود؟
سرجان و پلین و کیموتو و اسپارک و رومل گودریان
6-کدام شخصیت در داستان بیشترین شباهت را به خود شما دارد؟ یا با آن همذات پنداری می کنید؟(در کل داستان) پلین
7-در کل داستان شخصیت محبوب و منفور شما کدامها هستند. یک مرد و یک زن برای هر کدام.
محبوب: سرجان و دارک اسلو و کیموتو و شابین برای مردان و پلین و شاردل و اسپارک برای زنان
8-آیا تا حالا چیزی در داستان نوشته اید که حتی خودتان را هم سوپرایز کرده باشید؟(از قبل پیش بینی نکردید ، وقت نوشتن فی البداهه نوشته شده)
آره زیاد مثلا صحنه مردن پایان یا صحنه ای که سرجان بیرون گیر افتاد هر 2 بداهه بود و بخصوص بعد از اینکه سرجان رو بیرون دروازه کارتاگنا تنها گذاشتم یکمی نگران شدم چون مطمئن بودم که در قسمت بعدی که آقا بهزاد می نویسه حتمن کشته یا اسیر می شه در حالی که ما در این باره توافقی نکرده بودیم.
9-به جز سرزمینی که خودتان آفریدید کدام سرزمین را بیشتر دوست دارید؟ چرا؟
من احتمالا می بایست که از دزرتلند بیشتر خوشم بیاد ولی آقا بهزاد در مورد دزرتلند خیلی کم نوشته فرک جون هم اطلاعات کمی از ریورزلند نوشته
همینطوری اگر بداهه بخوام بگم سیلورپاین احتمالا چون یک تصویر ذهنی ازش پیدا کردم با اینکه از موضوع ذلبانها اصلا خوشم نمی یاد.
10-پایان دلخواه و لذت بخش از دید شما برای این داستان چیست؟
من خیلی دوست دارم که این داستان بدون ختم به خیر شدن بصورت اساطیری تموم بشه و یک پایان باز برای آینده داشته باشه
راستش از پایانی که فرک جون نوشت خیلی خوشم نمی یاد.